ابوزاهد جوان ۳۰ ساله ساکن یکی از روستاهای ملاثاني است َ؛ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﭘﺎﮎ ﻣﺜﻞ ﻫﻤﻪ روستا نشین ها؛ ٌ۱سال است که بر اثر تصادف قطع نخاع و زمین گیر شده است

وی صاحب یه پسر دوست داشتنی و بانمک به اسم زاهد می باشد

ابوزاهد ﺳﺮ ﺗﺨﺖ ﻓﻘﻂ ﻧﮕﺎهش ﻣﯽ کنه . ﻧﮕﺎهم ﮐﻪ ﺑه چشمان اش می افتد، ﻣﯽ ﻓﻬﻤﻢ ﭼه ﻣﯿﮑﺸد ،ﺩﺳﺘﺎنش، ﻓﻠﺞ ﺷﺪه اند۱ ﺳﺎل است که ﻧﺘﻮانسته است ﭘﺴﺮﺵ ﺭﻭ بغل بکند ﺧﯿﻠﯽ سخته …
لبخند و اشک ریختن؛ تنها عکس العمل های اوست

ﺭﻭﺯ ﻋﯿﺪ ﻓﻄﺮ ﺑﻌﺪ ﻧﻤﺎﺯ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺭﻓﺘﻢ ﻋﯿﺎﺩﺗﺶ ،ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺻﺪﺍیش با ﺍﺷﮑهایش هم آهنگ هستند
او میگوید: به سراغ بسیاری از پزشکان اهواز رفتیم و با کمک خیرین حتی ﺍﺯ ﺧﺎﺭﺝ ﮐﺸﻮﺭ ﺩﺍﺭﻭ تهیه کردیم ،اما نتیجه ای نگرفتیم .

ﺁﺧﺮ ﺣﺮﻓهایش ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﮔﻔﺖ ﺩﻟﻢ ﻟﺮﺯﯾﺪ . ﺻﺎﻑ ﻭ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﺎ ﻧﯿﺘﯽ ﻗﺸﻨﮓ ﻭ ﺩﻫﺎﺗﯽ ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺖ: ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ‏( ﻉ‏) ﺧﻮﺑﺶ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﻭﻟﯽ ﭘﻮﻟﺸﻮ ﻧﺪﺍﺭﻡ ،ﻫﺮ ﭼﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﺩﺍﺩﻡ ﻭﺍﺳﻪ ﺩﺭﻣﺎﻧﺶ …

ابوزاهد قطع نخاعی که با شنیدن زیارت امام رضا لبخندی صادقانه زد ؛ تنها امید و آرزوی او زیارت امام رضا(ع) هست و پول یه سفر چند روزه را ندارد …

سرور غزی

#

اشتراک این خبر در :