امروز باتوجه به اینکه جمعه بود قصد داشتم حسابی استراحت کنم ،اما انگار جواد برخلاف من فکر میکرد چرا که اول صبح(اول اول صبح که…نه حدودای ساعت ۱۰ ) زنگ خانه ام را زد . در را باز کردم … باتعجب بمن نگاه کرد وگفت ؛چرا اماده نشدی
-اماده برای چی!
– ای بابا مگه یادت رفت امروز با عبدالله غلامی قرار داریم
…حق با جواد بود یادم رفته بود ،فوری برگشتم حتی یادم رفت جواد رابداخل خانه دعوت کنم . فورا لباس خودم را عوض کرده به اتفاق جواد راهی منزل عبدالله غلامی شدیم . ابوعاصف وماجد عصری هم انجا بودند .
پس از احوال پرسی ،عبدالله غلامی از ما اجازه خواست تا بحث خود را ادامه دهد ،همیشه از اینکه از مصطلحات قلمبه سلمبه استفاده میکرد کلافه میشدم ،نهیلیسم واگزتنسیالیسم وپوپولیسم ….وکلی از این ایسم ها مرا بیاد مقاله های امیر محبیان در روزنامه رسالت میانداخت ،برخلاف من ابوعاصف وماجد با اشتیاق وصف ناپذیری به او گوش میدادند (هر چند مطمین بودم معنی هیچکدام از این مصطلحات را نمیدانستند ) ومرتب تایید میکردند .
بعداز اینکه غلامی به اشپزخانه رفت وباسینی چای امد، این دفعه شعری از اخوان ثالث را خواند فکر کنم قسمتی از زمستان اخوان ثالث بود …ابوعاصف بشوق امده شعری از فریدون مشیری خواند واین چنین بود که فضا از حالت سیاسی به تا قسمتی فرهنگی تغییر کرد ،من که میخواستم از قافله عقب نمانم شعری از ملافاضل سکرانی را خواندم البته باید اعتراف کنم که با نگاه (چپ) انها متوجه شدم که خیلی بی ربط بود ولی برای اینکه عقده ی دلم را خالی کنم گفتم من از اخوان ثالث خوشم نمی اید ،یک ناسیونالیست افراطی بود،غلامی بیدرنگ درپاسخم گفت سید ماداریم درباره شعر نو بحث میکنیم ..گفتم خوب شعر هر شاعری برخواسته از تراوشات فکری اوست…(باید اعتراف کنم که بدنبال بهانه ای برای مخالفت با عبدالله غلامی میگشتم ) بحث داشت بالا میگرفت منم کم کم طبق معمول داشتم کم می اوردم که خانم غلامی ،عبدالله را صدا زدند فورا گفتم ،خانم صدایت میکند…باصدای مجدد خانم بلند شد واینبار باسینی شربت امد انصافا در میهمان نوازی سنگ تمام میگذاشت.
رو به ماجد کرد وگفت : ماجد فیلم فیلم دزد دوچرخه فدریکو فلینی را دیدی، واقعا ی شاهکار هنریه …قبل از اینکه ماجد حرفی بزند گفتم من ارباب حلقه ها را چندبار دیدم ! عبدالله کم کم داشت از پاسخ های بی ربط من جوش می اورد ولی بامتانت خاص خودش برو نمی اورد ، نیم ساعتی درباره سینما بحث کردیم جواد بیشتر دوست داشت درباره چارلی چاپلین صحبت کند …..
به ساعت نگاه کردم یکربع به یک را نشان میداد موقع رفتن بود،عبدالله اصرار زیادی کرد که نهار را مهمانش باشیم ولی همگی تشکر کرده از خانه از بیرون رفتیم در مسیر برگشت یادم امد که جلسه ی امروز ما در منزل عبدالله غلامی درباره تجزیه وتحلیل انتخابات پیش رو بود……

ادامه دارد

#

اشتراک این خبر در :