حکایتی که می‌خواهم تعریف کنم واقعی اما بسیار عجیب است و به اسطوره هزار و یک ‌شب می‌گوید، زکی!
شما می توانید باور نکنید اما بقول قائل معروف: مدارکشم موجوده!
گویند کاشفان حقیقت و راسخان در علم حقوق پس از کاوش‌های بسیار ماده‌ای را در سلسله کتب آئین‌نامه اجرائی شرایط احراز سمت شهردار کشف کردند آن‌هم به‌صورت اتفاقی همچون مرحوم نیوتن، آن هنگام ‌که زیر درخت پرتقال نشسته بود و سیبی بر سرش افتاد! از فرط تعجب قانون جاذبه را کشف کرد، کاشفان آئین‌نامه نیز برای اینکه سه نشود نام آن را ماده ۳ نامیدند!
وقتی ماده (۳) را تفسیر و تحلیل کردند به این صورت درامد، ماده (۳): شهردار باید از تاریخ اشتغال به کار و تا زمان که در این سمت انجام‌وظیفه می‌نماید در داخل محدوده قانونی شهر ساکن باشد. شهرداری مکلف است برابر دستورالعمل وزارت کشور شرایط مناسب جهت تحقق مفاد این ماده را برای شهردار فراهم سازد.
و هنگامی‌که در زیر نور شمع مشغول مطالعه این ماده بودند ماده دیگری نیز ظاهر شد و ازآنجایی‌که در مکاشفه‌ی قبلی خیلی سه شده بود نام این ماده را ماده ۴ نامیدند و حمد ثنای خدای عزوجل را بجای آوردند از این‌همه الطاف خفیه تفسیر ماده ۴ چنین بود: شورای اسلامی شهر به‌محض آنکه از فقدان یکی از شرایط مندرج دربندها و تبصره‌های ذیل ماده ۱ و مواد (۲) و (۳) این آئین‌نامه در شهردار منتخب خود مطلع شود، باید در اولین جلسه عادی یا فوق‌العاده که با حضور شهردار تشکیل می‌شود به موضوع رسیدگی و تشخیص خود را اعم از صحت یا سقم مطلب به مراجع صدور حکم انتصابی اعلام نمایند؛ مرجع صدور حکم انتصابی پس از بررسی موضوع در صورت صحت فقدان هر یک از شرایط؛ حکم انتصاب را ملغی می‌نماید. در این هنگام به کاشفان و راسخان الهام شد که این دو مواد منظور ماده ۳ و ۴ از برای شیبان کشف شدند؛ پس همگی از فرط شوق گفتند سبحان‌الله الا یکی که بگفت اعوذبالله! کاشفان و راسخان بلافاصله الواح مواد مذکور را نزد اعضای شورای شهر شیبان ببردند و تعدادی از اعضا از فرط شوق و به ظن اینکه کلید حل مشکل را پیدا کردند شادمان و خندان درحالی‌که الواح حاوی مواد ۳ و ۴ را در دست داشتند به نزد شیخ عبدالهی شهردار شیبان برفتند و بگفتند مژده بدهید! شیخ عبدالهی شهردار شیبان بفرمود مژده از برای چه؟ آن تعداد از اعضای شورا بگفتند موادی را کشف کردیم که به ما امرمی کند از برای حضرت‌عالی در شیبان عمارتی فراهم‌سازیم در شأن و منزلت شما بزرگوار باشد که مقبول بیافتد.
شیخ عبدالهی بدون درنگ و تأمل گفت خیر مقبول نمی‌افتد، دل کندن از سوسن گرد برایم بسی دشوار است اعضای شورا گفتند پس آخر مواد ۳ و ۴ چه می‌شود؟ که شیخ عبدالهی بگفت ان دو مواد را در کوزه حل کنید و برای موافقان و عزیزان دل روزی سه وعده و از برای شما ساده‌لوحان روزی چهار وعده نوش جان‌کنید.
پس چهار عضو شورا ناامید و مأیوس شکایت نزد فرماندار شهرستان باوی ببردند و حضرت فرماندار بگفتا که تفسیر این الواح می‌بایست از جانب امور شهری استانداری تائید بگردد. پس الواح حاوی ماده ۳ و ۴ را از اعضاء شورای شیبان بستاند و تحت‌الحفظ به استانداری ببرد و رو به اعضاء شورای شهر شیبان بکرد بگفت بروید آسوده بخوابید که الواح ماده ۳ و ۴ در دستان امین مفسرین متبحر استانداری است و تا اطلاع ثانوی خبرتان می‌نمایم؛ پس اعضاء شورا به شهر شیبان بازگشتند و تا اطلاع ثانوی در خیروخوشی زندگی کردند و اجالتاً کاتب نیز تا اطلاع ثانوی سخن دیگری ندارم…
والسلام علی من اتبع الهدی
سید نشعان آلبوشوکه

#

اشتراک این خبر در :