سید_نشعان_آلبوشوکه

چند روز پیش برای خرید خارَک عازم فلاحیه شدم (وجدان: آقای محترم مگر الآن فصل خارَکه؟!!) آهان بله داشتم می‌گفتم که برای خرید ماهی بنُی (وجدان: مرد حسابی، قسمت اعظم هور خشک‌شده و باقی‌مانده آبش شور، ماهی بنی دیگه کجا بود؟!!) استغفرالله حالا می‌گذاری بعد از مدت‌ها یک یادداشتی بنویسیم یا نه؟ بله خدمت شما عرض کنم که هنگامی‌که به روستای صراخیه رسیدم جمعیت کثیری توجهم را جلب کرد از چیدمان صندلی‌ها و سرووضع حضار فهمیدم که بایستی همایشی یا چیزی تو این مایه‌ها باشد و ازآنجاکه در این نوع جلسات کیک و ساندیس به‌وفور یافت می‌شود و این‌جانب صبحانه نخورده از خانه بیرون زده بودم، خودم را قانع کردم که جهت پوشش خبری این همایش (و نه صرف کیک و ساندیس) سری به این روستا بزنم.

دو ردیف اول سهم حضرات مسئولین بود و بقیه‌ی خلق‌الله در ردیف‌های بعدی نشسته بودند (دعا می‌کردم که هنوز کیک و ساندیس ها را توزیع نکرده باشند) مجری پشت تریبون رفت و پس‌ازاینکه ربع ساعت استاندار را مدح و ثنا کرد، ایشان را به ایراد سخنرانی دعوت کرد (خیالم راحت شد، معمولاً برای اینکه حضار همایش را ترک نکنند آخر همایش کیک و ساندیس ها را توزیع می‌کنند).

آقای استاندار پشت تریبون ایستاد و شروع کرد به شرح و تفصیل پروژه‌ای که قرار است امروز به دست ایشان افتتاح شود، آن‌چنان از عظمت این پروژه صحبت می‌کرد که فکر می‌کردم با آغاز به کار آن جزایر هاوایی را از رونق می‌اندازد و سیل توریست‌ها از سراسر جهان به هور دورق سرازیر شوند.

لامصب این شکم خالی هم روی سلول‌های خاکستری مغزم اثر گذاشته بود فکرم درگیر این بود که بالاخره کی کیک و ساندیس ها را توزیع می‌کنند؟ استاندار هنوز هم درباره این پروژه‌ی عظیم سخن می‌گفت: این پروژه باعث اشتغال‌زایی در این منطقه خواهد شد و نقش بسزایی در فرهنگ‌سازی این منطقه خواهد داشت و مردم ازاین‌پس بجای راهزنی و غارت اموال مسافران، خود به تجارت و کسب اموال مشروع خواهند پرداخت!!!! غارت! راهزنی! شوکه شدم برای لحظه‌ای فکر کردم در قرن پنجم و در مسیر جاده ابریشم قرار داریم!!!!.

صدایی از بین حضار توجه همه را به خود جلب کرد؛ آقای محترم، این مردم بیچاره تا حالا راه درست‌وحسابی نداشت که بر اساس سابقه در آن راه زنی کنند برادر من این خلق‌الله از قدیم‌الایام حرفه آن‌ها نخل داری و تربیت گاومیش و ماهیگیری از این هور بود که باسیاست‌های غلط هور را هم خشک کردید!

استاندار از کوره دررفت و رو به صاحب‌صدا که بعداً معلوم شد منتخب مردم فلاحیه بود گفت آقا اگر ناراحتی می‌توانی مجلس را ترک کنی آن‌هم بدون کیک و ساندیس، مرد حسابی من هر حرفی که می‌زنم بر اساس تجربه است، من به‌اندازه تمام عمرت تجربه‌دارم!!!

نماینده منتخب مردم فلاحیه رو به استاندار کرد و گفت آقای محترم ساختن چهار سکو و سه عدد مستراب که این‌همه دنگ و فنگ ندارد.

آقای استاندار که حسابی عصبانی شده بود گفت: د همینه که میگویم تجربه نداری اولاً مستراب نه و سرویس بهداشتی …هنوز فکر شما تو آفتابه لگنه!

منتخب مردم فلاحیه دست‌بردار نبود اصرار داشت که استاندار از اینکه مردم فلاحیه را راهزن خطاب کرده بود، معذرت‌خواهی کند ولی استاندار اصرار داشت که تفاوت مستراب با سرویس بهداشتی را به آقای منتخب مردم بفهماند. خلاصه درگیری شدت یافت و مجلس به هم خورد و نه کیکی و نه ساندیسی بین حضار تقسیم شد!!! این‌جانب با شکمی گرسنه مجلس را ترک کرده به‌سوی فلاحیه رهسپار شدم در طول راه این سؤال ذهنم را درگیر کرده بود که آیا با احداث سه عدد سرویس بهداشتی مشکلات معیشتی مردم صراخیه حل خواهد شد؟!

راستی یک سؤال دیگه هم ذهنم را مشغول کرده بود وان، اگر سن آقای منتخب مردم فلاحیه ۵۰ سال باشد و طبق گفته استاندار، به‌اندازه عمر ایشان تجربه‌ی مدیریتی داشتند، کل عمره آقای استاندار روی‌هم‌رفته چند سال است و از چندسالگی پست مدیریت اجرایی داشتند؟!!! و چرا این عادت غلط را که حتماً بایستی در آخر همایش کیک و ساندیس توزیع می‌کنند را تغییر نمی‌دهند؟

 

سید نشعان آلبوشوکه

اشتراک این خبر در :