خوزستان در بین دیگر استانهای کشور ویژگیهای منحصربفردی دارد و به جز منابع غنی ثروت و چاههای بی شمار نفت و گاز وهمچنین دارا بودن رودهای متعدد جاری در کنار آب و هوای گرم و خشکش ویژگیهای دیگری نیز دارد که آن را از دیگر نقاط کشور متمایز ساخته است.
یکی از این ویژگیها عدم یکنواختی فرهنگی ساکنان این استان می باشد که باعث شده به مثابه موزاییکی بزرگ در برگیرنده خرده فرهنگها و آداب و سنن مختلف و بعضا متفاوتی باشد که البته این تنوع نیز بر اثر وجود تاسیسات صنعتی و نفتی فراوان و هجوم نیروی کار از اقصی نقاط کشور در دهه های اخیر پر رنگ تر نیز شده است.
به همین دلیل و اسباب متعدد دیگر که خارج از حوصله این مقال می باشد شاهد شکل گیری یک خصوصیت منفی فرهنگی اجتماعی در استان خوزستان بویژه در صدسال اخیر بوده ایم و البته این اواخر بر شدت آن افزوده نیز شده است و آن نخبه کشی فاحش در زمینه ها و بسترهای مختلف فرهنگی،علمی ، اجتماعی و حتی سیاسی می باشد.
در وادی اقتصاد و بازار اما موضوع متفاوت بوده است و آن هم به دلیل تسلط و سیطره قاهرانه اصول و قواعد غیرقابل تضعیف و یا کتمان اقتصاد و زبان واحد بازارها یعنی پول و سرمایه می باشد.
اما همین اقتصاد و سرمایه و وجود مراکز صنعتی و مخازن نفتی نیز نتوانست به توسعه و پیشرفت این استان بینجامد و در باب مقایسه با استانهای دیگری که از تمام این ثروات و داراییها محروم بوده اند نه تنها گامی به جلو برنداشته است بلکه شاهد هستیم در بعضی نقاط تفاوت رشد و توسعه در آن جاها با استان خوزستان بسیار فاحش بوده و در مقابل هر گامی که آنها به جلو برداشته اند خوزستان گامی به عقب برداشته و یا حداکثر در جا زده است.این واپسگرایی ها به دلیل تاثیرات سلبی نخبه کشی در مقولات فرهنگی اجتماعی وعلمی بر اقتصاد ،صنعت و کلا رشد و توسعه این منطقه در ابعاد مختلف بوده است.
خواسته یا ناخواسته باید بپذیریم در هر جامعه و اجتماعی برخی افراد در زمانهای مختلف تاریخی ظهور و بروز پیدا کرده اند و باعث ایجاد تحولاتی شگرف در جامعه خود شده اند.
همواره افرادی وجود دارند که در زمینه ایی خاص از ویژگیهایی برخوردارند که اصطلاحا عنوان نخبگی بر آن اطلاق می گردد و البته نخبه بودن الزاما ارتباطی با تحصیلات و مدارک آکادمیک افراد ندارد و همان طور که مطلعید سالانه خیل افرادی که با به دست داشتن مدارک عالیه وارد بازار کار می شوتد بیشتر و بیشتر شده است .اما در میان این هزاران هزار فارغ التحصیل تعداد معدودی ممکن است عنوان نخبه بر آنها اطلاق گردد.
《نخبه》در واقع همان کسی است که راه و روش بیشترین استفاده و بهره برداری از داشته ها و اندوخته هایش را بخوبی می داند واز بهترین راهها برای عرضه و انتقال و یا به فعلیت رساندن این دانایی بهره می جوید.
شاید بهتر است بگویم نخبگی تلفیقی از دانایی،توانایی و ابتکار است که با توجه به تحقیقات و پژوهشهای بعمل آمده در کشورهای مختلف دنیا بسیاری از خصوصیات نخبگی ذاتی و مادرزادی هستند و امور اکتسابی و آموزشی تنها در تبلور و به فعلیت رساندن این نخبه بودن نقش ایفا می کنند.. اما ما در استان خوزستان تا کنون با نخبگان خود چه کرده ایم؟و چرا همواره و برخلاف دیگرجاها نخبگان خوزستان شهاب وار ظهور کرده و بسرعت رو به افول نهاده و غیب شده اند؟
اخیرا شاهد پدیده ایی در استان خوزستان بودم و به علت کنجکاوی ذاتی خود و پیگیری مسائل استان خوزستان به عنوان زادگاه و موطن خویش از دیار غربت با حساسیت خاصی رویدادهای آن را دنبال کرده ام.پدیده ایی تحت عنوان خادم النخیل بشدت توجه مرا جلب کرد!
ابتدا بر این گمان بودم که با توجه به نزدیک بودن انتخابات مجلس پروژه ایی تبلیغاتی می باشد که اتفاقا بسیار ماهرانه در حال قلقلک دادن احساسات مردمی برای کسب رأى بيشتر است.
اما هرچه به انتخابات نزدیکتر شد این گمان در من تضعیف گردید و زمانی که انتخابات سر رسید.بر حسب تجربه و سنی که از خدا گرفته ام به این برداشت رسیدم که گویا خوزستان با پدیده جدیدی روبرو شده است و به همین دلیل با تمرکز افزونتری در میان انبوه داده های در حال انتشار روزانه در فضای مجازی و رسانه های رسمی به پیگیری این پدیده پرداختم.
در اندک زمانی دریافتم که فقط من نیستم که بشکلی علاقه مند نوشتارها و فعالیتهای جناب آقای مسعود کنعانی یا همان خادم النخیل شده ام بلکه طیف وسیعی از مردم خوزستان همین حس و حال مرا دارند و جالب این جا بود که در این طیف می توانید هر رنگ و زبان و فرهنگی را مشاهده کنید!
چنین موهبتی در استانی چون خوزستان و بویژه در شرایط و وضعیت فعلی آن در حکم یک کیماست!
پرس و جوی بیشتر من از دوستان و آشنایان اطلاعاتی را به من بخشید که بر احترام و اعجاب من به این پدیده صدچندان افزوده کرد.وقتی متوجه شدم که این جوان با کمترین امکانات ممکن و در این فاصله زمانی و در حقیقت با دستانی خالی توانسته به این جایگاه از محبوبیت و مقبولیت اجتماعی دست پیدا کند .به قدری که مسرور و خوشحال شده و وی را گنجینه ایی از ثروات این استان یافتم اما به همان اندازه نیز نگران شده و به دغدغه هایم افزوده شد. زیرا در گذشته و تاریخ این خطه ی نخبه کش نخبه خور چنین مواردی مسبوق به سابقه است.

اما گاهی حرکتها و نوشته های وی این امید را در انسان زنده می کرد که شاید او بتواند این طلسم را بشکند که ناگهان چند روز پیش و خیلی اتفاقی به مطلبی در فضای مجازی برخوردم که مضمون آن این بود:(خادم النخیل روزه سکوت گرفت و از فعالیتهای عام المنفعه و نوعدوستانه اش کناره گیری کرد!)
این پیام چون پتکی بر سر من نازل شد و برای جوانی که تا بحال حتی برای یک لحظه هم او را ندیده بودم بشدت غمگین شدم و بیشتر از آن برای مردم و خود استان خوزستان که چرا باید بجای نخبه پروری مرام ما نخبه کشی و نخبه سوزی باشد؟. خدا کند این سکوت کوتاه باشد اما بیایید برای یک بار هم که شده درس عبرت بگیریم و این عادت را ازمیان خود برچینیم.. اندکی به این قضیه فکر کنیم که او چه کرد..چه گفت و چه نوشت که این همه مردم نه یک دل که صد دل شیفته او شدند؟. بیایید نخبه های خود را ارج گذاشته و روی سر بگذاریم.
اینجا در بلاد کفر چنین افرادی را هم ردیف مسئولان کشور و حتی در مواردی بالاتر از آنها بشمار می آورند
کاش هیچ نخبه ایی دیگر در خوزستان به کنج انزوا پناه نبرد…کاش!

فرامرز جهانگیری -درسدن آلمان

 

#

اشتراک این خبر در :