مراسلون – علیرضا صداوی/

رقابت محله‌ای از دیر باز بخصوص از صد سال اخیر تا تقریباً حال حاضر در مناطق شهری موجود بوده و قابل مشاهده است لذا ما شاهد رقابت محله‌ای در درون یک شهر که حتی ممکن بود به درگیری فیزیکی هم منتهی شود، هستیم  و این رقابتها در عزاداریها، مراسمات عروسی و مذهبی و حتی ورزشی اتفاق افتاده است.
این رقابت محله‌ای به علت فقدان چتر حمایت قبیله بر اثر اختلاط انسانی ناهمگون در یک محله  برای انسجام هر چه بیشتر و حمایت از یکدیگر، شرایط جغرافیایی  نظیر هم محله بودن عامل وحدت شده و  جایگزین هم قبیله بودن  شده است.
وابستگی فرد در این گونه جوامع نه فامیل و هم عشره، بلکه هم محله‌ای است.
اما گسترش شهر نشینی و تداخل سریع در بافتهای جغرافیایی یک شهر از یک طرف و از طرف دیگر تأسیس مؤسسات انتخاباتی نظیر مجلس و شورا همچنین افزایش تقاضا برای نیروی کار و فرصتهای محدود اشتغال و تصاحب کرسی ریاست نهادهای مدنی سبب شده است که در یک شهرستان بزرگ بین دو شهر، نوعی رقابت محله‌ای سابق که اکنون به رقابت بین شهری بدل شده را مشاهد کنیم که این رقابت در آینده به یک خطر بلقوه برای  آن مناطق  خواهد شد.

مثلاً رقابت موجود بین دو شهر ایذه و باغملک که شامل کلیه فرصتها شده است که استان را از نظر امنیتی تحت شعاع قرار داده است  که دولت برای کاهش این حساسیت دران منطقه و برای حفظ ارامش در نظر دارد  مبادرت به افزایش سهمیه نمایندگی مجلس بکند.
اما مراد از نگارش این مقال دو پدیده در دو منطقه عرب نشین خوزستان که در یک راستا هستند.
در منطقه دشت ازادگان رقابت بین خفاجیه و حویزه متاسفانه کم کم وارد آن مرحله خطرناک رقابت بین شهری شده است کما اینکه این رقابت نیز بین فلاحیه و دارخوین نیز چنین تداعی را ایجاد کرده گرچه با ان حدت نیست اما علائم ان در حال ظهور است  .
کمبود فرصتهای شغلی  و رقابت سیاسی  ، سبب شده است که تنها برون رفت این  مشکلات، بومی گزینی در نهادهای سیاسی، اقتصادی و…در مناطق حویزه و دارخوین قلمداد گشته و اهالی  این دو منطقه چنین متصور می‌شوند که از دو  شهرستان مادر، یعنی خفاجیه و فلاحیه تحت نوعی اجحاف و یا تبعیض شهری قرار گرفتند لذا می‌بینیم ساکنان حویزه استخدام‌های شرکت‌های نفتی را حق مسلم خود دانسته که نباید ساکنان خفاجیه همانند انها صاحب حق شوند و این در دارخوین اخیراً  برای گزینش بخشدار باعث جدلهایی در فضای مجازی شده است که باید یک بخشدار از ان بخش انتخاب شود.
از اینکه اهالی حویزه باید از  فرصت‌های شغلی بیشترین بهره را ببرند و یا گزینش بخشدار از اهالی بخش دارخوین باید باشد از حقوق مسلمان مناطق است که خارج از بحث این مقال است.

صرفنظر از اینکه این دو منطقه چقدر تحت قومومیت شهرستان‌های  مادر هستند مشارکت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی انها در کل شهرستان از الزامات است تا از ایجاد هر گونه شبهه در این  خصوص جلوگیری شود. تراکم کم محلی‌ها و عدم اخذ نظر نخبگان ان مناطق در سیاستهای کلی شهرستان سبب این گسست در یک قومیت در یک منطقه خواهد شد.
این مقال به پدیده گسست قومی در نتیجه رقابتهای شهری که در حال وقوع است و در آینده با شدت بیشتر به علت کمبودهای ذکر شده در فوق  اتفاق خواهد افتاد نگارنده را مجبور کرده که این گسست قومی را برای کنشگران  اجتماعی مطرح، و برای جلوگیری از افزایش این  حساسیت‌های اجتماعی در این دو منطقه و شاید در مناطق شهرستان اهواز و حتی اخیراً در تعیین حدود شهرستان کارون ایجاد شده، دنبال چاره حل در این خصوص شویم و هر گونه انکار این پدیده در حال اتساع جز سرپوش گذاشتن بر یک خطر بل قوه که روزی سر باز خواهد کرد چیز دیگری نمی‌تواند باشد.

 

اشتراک این خبر در :