اسلایدرثقافي / فرهنگیجدیدترین مطالبزنانمقالاتملاحظة الیوم / یادداشت روز

نوستالوژی‌های آموزنده

سما نیسی

پایان‌نامه‌ام به بررسی خشونت علیه زنان در جنگ‌ها اختصاص داشت و نقد سه مستند درباره جنگ‌های عراق، بوسنی و کنگو را شامل می‌شد. پس از آن، به مستندها، فیلم‌های سینمایی و سریال‌ها علاقه‌مند شدم و دیگر هیچ فیلم یا سریالی را نمی‌دیدم مگر با نگاهی انتقادی یا با هدف کسب اطلاعات.

مانند بسیاری از اهوازی‌ها، بیشتر به تماشای مجموعه‌های شبکه‌های ماهواره‌ای MBC پرداختم و متوجه شدم که سریال‌هایی که در این شبکه‌ها پخش می‌شود، برخلاف آنچه قبلاً شنیده بودم، بسیار آموزنده هستند. سریالی مانند “سماء عالیه” که تحولات نوین کویت را به تصویر می‌کشد، دختری را نشان می‌دهد که با وجود طرد از خانواده، حجاب اجباری را نمی‌پذیرد و دختری دیگر که برخلاف خواسته خانواده‌اش در رشته موسیقی تحصیل می‌کند. همچنین سریال “ساقه بامبو” به هنجارشکنی فرزند خانواده و ازدواج او با مستخدم شرقی خانه می‌پردازد و نگرانی‌اش از اینکه این ازدواج ممکن است خواستگاری برای دخترانش به همراه نداشته باشد. سریال “العاصوف” نیز زوایایی از تاریخ و فرهنگ سعودی را برایم روشن کرد که در کتاب‌ها نیافته بودم.

اما پس از انتقال به منزل جدید و عدم امکان تماشای برنامه‌های ماهواره‌ای به دلیل وجود دیش مرکزی، از تلویزیون فاصله گرفتم. چند شب پیش، به دلیل خستگی، کنترل تلویزیون را در دست گرفتم و بی‌هدف کانال‌ها را عوض می‌کردم که متوجه شدم سریال “سال‌های دور از خانه” یا همان “اوشین” از شبکه تماشا پخش می‌شود. اوشین مرا به سال‌های دور برد، زمانی که مادرم و حتی پدرم جوان‌تر از سن فعلی من بودند. شب‌هایی که اوشین پخش می‌شد، دور منقل می‌نشستیم و با اشتیاق سریال را تماشا می‌کردیم. عمه‌ام که در آن زمان تلویزیون رنگی نداشت، با بچه‌هایش به خانه ما می‌آمد و نمی‌دانم چرا وقتی خانواده‌ها سریالی را دنبال می‌کردند، آرام‌تر و مهربان‌تر بودند. به همین دلیل، با اینکه چیزی از سریال‌ها نمی‌فهمیدم، اما با آن‌ها تماشا می‌کردم و احساس می‌کردم کمی بزرگ‌تر می‌شوم.

سریال‌های عراقی مانند “منیره” و مصری مانند “زنگلونی” نیز چنین احساسی به من می‌دادند. با خود فکر کردم که حالا و بعد از این‌همه سال، سریال اوشین چه چیز جدیدی دارد که دوباره آن را تماشا کنم. داستانش را می‌دانستم و نمی‌دانستم چرا باید وقت بگذارم و ببینم، اما یادآوری پدرم که در خانه با چفیه و دشداشه می‌نشست و خاطرات کودکی‌ام باعث شد دوباره اوشین را ببینم.

چقدر در مورد این سریال اشتباه می‌کردم؛ سریالی که درباره زنی که صد سال پیش زندگی می‌کرد، هنوز هم حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. هنوز هم باید از اوشین بیاموزیم. زنی که هرگز از زنانگی‌اش برای راحتی‌اش استفاده نکرد و به‌خاطر آسودگی زیر بار ظلم نرفت. او همیشه سعی می‌کرد خود را اول یک انسان ببیند و سپس یک زن.

دختری که برنج را با تربچه می‌خورد؛ زیرا برنج به اندازه کافی برای سیر کردن شکم آن‌ها نبود، بدون هیچ سرمایه‌ای تنها با پشتکار و تدبیر به همه چیز رسید. او هنوز طعم راحتی را نچشیده بود که زلزله همه چیزش را گرفت. یک سال به‌خاطر همسرش ظلم را تحمل کرد تا جایی که نوزادش را به‌خاطر گرسنگی و کار زیاد از دست داد. او به خرافات اعتقاد نداشت و مرگ فرزندش را به دلیل زایمان هم‌زمان با خواهرشوهرش نپذیرفت و به آن‌ها گفت که نوزاد ضعیفش پس از تولد نای گریه‌کردن نداشت. بااین‌حال، انسانیت را زیر پا نگذاشت و نوزاد خانمی که به او ظلم کرده بود را شیر داد و دوباره رفت تا زندگی از نو آغاز کند، بدون هیچ سرمایه و پشتوانه، تنها سرمایه او شجاعتش بود.

به من نظر من اوشین می‌تواند الگوی بسیاری از زنان باشد که نمی‌خواهند ظلم‌پذیر باشند، انسانیت را فدای زنانگی کنند و زنانی که می‌دانند نباید طفیلی دیگران باشند. زنانی که فکر نمی‌کنند ناقص هستند.

نمایش بیشتر

حمزه سلمان پور

حمزه سلمان پور، روزنامه نگار و فعال اجتماعی، فارغ التحصیل روزنامه نگاری در مقطع کارشناسی و جامعه شناسی در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه خوارزمی تهران علاقمند به کتاب و نویسندگی و طراحی گرافیک و کاریکاتور و طراحی وب.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا