من مهندس نفتم(۱)/سهیل رامزی
من مهندس نفتم
قسمت اول
پنج سالی هست که ازرشته بهره برداری نفت و در مقطع کارشناسی فارغ التحصیل شده ام خدمت سربازی را هم در سراوان گذراندم. پس از پایان خدمت سربازی و بازگشت به ولایت خودمان، درست روزی که کارتم را گرفته بودم.
همانطوری که در بوفه اتوبوس در حال تماشای لوله های دراز و پرپیچ و خم انتقال نفت، و شرکت های اکتشاف و بهره برداری در چپ و راست جاده بودم یاد “احلام” افتادم.
احلام دختر عمویم که از بچگی عاشق هم بودیم بدون اینکه حتی یکبار باهم صحبت کرده باشیم باید پاپیش میگذاشتم، داشت دیر میشد. احلام بیست و سه ساله شده بود و خواستگار زیاد داشت و من دلواپس!
درهمان بوفه اتوبوس شروع کردم به حساب و کتاب و حدس وگمان. که اگر دریکی از این شرکت های اکتشاف و بهره برداری با مدرک مهندسی نفت استخدام شوم ظرف مدت چندماه میتوانم وسایل منزل و شیربهای اندک معمول را بپردازم و ازدواج کنم .
میدانستم که حقوق شرکت نفتی ها بالاست و بااین حساب من ظرف چهارپنج ماه میتوانستم به احلام و آرزوهایم تحقق ببخشم.
باهمین خیالها و آرزوها بود که اواخر شب به خانه رسیدم کچل بودم و لاغر و مادرم بنده خدا بیدار منتظرم بود و با دیدنم زد زیر گریه و بغلم کرد و زار زار گریه کرد!
آن شب با خیال احلام خوابیدم…
دیدگاهتان را بنویسید