اين روزها و با نزديك شدن هر چه بيشتر به انتخابات دوره دهم مجلس شوراي اسلامي ، حوزه خوزستان شاهد تحركات و فعاليت پرجنب و جوش فعالين سياسي است . بطوري كه جناح بندي ها و صف بنديهاي سياسي روز به روز عيان تر و اشكارتر ميشود.
كه در اين ميان فعالين سياسي عرب كه عمدتا تحت سايه دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب به فعاليت مي پردازند نيز از قافله عقب نمانده و فعاليت خود را در چارچوب هاي تعريف شده حزبي و جناحي اغاز كرده اند .
كه حضور و مشاركت جمعي از فعالين اصلاح طلب عرب در جلسه تعيين شوراي راهبردي اصلاح طلبان خوزستان كه با حضور موسوي لاري وزير سابق كشور در اهواز برگزار شد مثالي بارز از شروع دور تازه اي از فعاليت اين سياسيين به حساب مي ايد .
اما چيزي كه براي نگارنده اين سطور جالب و در نوع خود بي سابقه مي نمايد نه شروع فعاليت فصلي سياسيين عرب وابسته به دو جناح ، كه اين خود نيز تابع شرايط و تحت تاثير فضاي سياسي داخلي است ، بلكه زمزمه هايي است كه هر از چندگاهي از اردوگاههاي فعالين عرب هر دو جناح مبني بر مطالبه حقوق مردم عرب به گوش مي رسد مي باشد كه اين خواسته هاي قانوني و مشروع اين روزها خوراك گروه ها و كنشگران سياسي را حداقل براي مدتي محدود فراهم اورده است.
اما اينكه چرا در اين برهه زماني خاص و به فاصله كمي قبل از هر انتخابات اين خواسته ها ( تدريس به زبان مادري، برگرداندن نام اصلي شهرها كه براي مردم عرب بار هويتي دارند، رفع تبعيض هاي سياسي ، فرهنگي، سياسي) مطرح مي شود؟
و اينكه چرا در اين دوره صداها رساتر،و خواسته ها تا حدودي اشكار بيان مي شود؟ كه در اردوگاه اصلاح طلبان عرب در ديدار با هاشمي رفسنجاني ، سيد حسن خميني، محمد خاتمي و در اردوگاه اصولگرايان در تصريحات ايت الله كعبي در ديدار با جمعي از اعضاي شوراي مشترك فعالان عرب و تاكيد وي بر رفع تبعيض تجلي يافت ، از دو حالت نميتواند خارج باشد .
اول اينكه، بيان اين خواسته ها صرفا وسيله اي ابزاري با كاربرد تبليغاتي جهت همراه ساختن مردم عرب باخود به منطور درو كردن اراء انتخاباتي انها بيان مي شود كه با توجه به اگاهي بالاي عمومي و رشد سياسي جامعه عرب و همچنين جايگاه و شخصيت فعالان سياسي عرب عضو هر دو جناح، اين احتمال ضعيف و تا حدودي غير معقول بنظر مي رسد.
دوم اينكه اين فعالان و كنشگران عرصه سياست ، فارغ از انتمائات جناحي و حزبي ، به دركي از واقعيت هاي جامعه خود پي برده و خواسته هاي عموم مردم عرب را مطرح مي سازند تا از قافله مردم عقب نمانند و خود را با انان هماهنگ و در راستاي خواست انها حركت كنند . زيرا تكنلوژي و امكانات جديد و به تبع ان سرعت نشر و انتقال اخبار ، رشد سريع اگاهي عمومي در حوزه هاي مختلف( سياسي، فرهنگي ، اقتصادي، محيط زيست) را باعث شده است . بطوري كه امكان كتم بعضي واقعيت ها و حقايق اگر نگوييم غير ممكن ، كه به سختي امكان پذير است . پس در چنين شرايطي فعال سياسي عرب اگر خود را با مردم و خواسته هاي انان هماهنگ نسارد بي شك جايگاه خود را نزد انان از دست خواهد داد.

در اينجا دو سوال مطرح مي شود و ان اينكه ، ايا فعالان سياسي عرب با توجه به مشرب سياسي وانتمائات جناحي كه غالبا متكي به احزاب ملي مي باشند و خود را در قالب انان تعريف مي نمايند توانايي گام نهادن در مسير احقاق حقوق مردم عرب را خواهند داشت؟ و اينكه ايا جناحين اصولگرا و اصلاح طلب از پتانسيل كافي براي اعطاي حقوق اقولم ايراني غير فارس( بخوانيد عرب) را دارا هستند يا خير ؟
با بررسي جايگاه و نقش فعالان سياسي عرب در احزاب ملي و همچنين ميزان تاثير گذاري انان در سياسيت ها و برنامه هاي اتخاذ شده احزاب ، اين نكته به خوبي روشن مي شود كه سهم انان ناچيز و نقش انان بسيار ضعيف است كه مثال بارز ان انتخاب تنها ٥ عضو عرب از٢٠ عضو شوراي راهبردي اصلاح طلبان خوزستان است . كه اين با توجه به بافت جمعيتي خوزستان ( بيش از ٧٠ درصد ساكنان بومي عرب هستند) براي اصلاح طلبان عرب يك شكست سياسي محسوب مي شود. زيرا چنانچه دغدغه انان مطالبات مشروع و قانوني عربها باشد، اقناع چنين شورايي به اتخاذ سياست هايي در راستاي حمايت و دفاع از حقوق عرب ها سخت و دشوا خواهد بود.
اما اصولگرايان عرب نسبت به اصلاح طلبان عرب به علت قرار گرفتن جناح مطبوع خود در موضع قدرت تا حدودي از جايگاه بهتر و قدرت مانور بيشتري برخوردارند ولي انان حقوق اقوام و مطالبات عربها را از مشكلات عمومي مردم ايران جدا ندانسته و نزد انان محلي از اعراب ندارد و اين نكته مهم را ناديده مي گيرند كه عرب ها گرچه در برخي مشكلات حوزه عمومي و ملي
همچون محيط زيست ، محروميت و …با عامه مردم ايران مشتركند اما بواسطه اينكه عرب هستند و قوميتي ايراني غير فارس مي باشند ،بحكم طبيعت انساني خود حقوقي اوليه و در عين حال اساسي دارند از جمله حق تحصيل به زبان مادري ، حق دارا بودن ابزار و وسايل حفظ هويت و فرهنگ عربي خود و حقوقي ديگر كه در حصوله اين مقال نميگنجد ، از ان محرومند .
با توجه به اين انتظاري از انان نيست كه مطالبه گر حقوق عربها باشند ، پس شعارهاي اخير انان را تنهابا كاربردي تبليغاتي جهت كسب اعتماد طبقات محروم جامعه عرب به منظور استفاده از اراء انان به نفع جناح مطبوع خود تعبير و تفسير نمود .

لذا با توجه به موارد ذكر شده و تجارب گذشته حاصله از فعاليت فعالان عرب تحت عنوان و زير سايه احزاب ملي ، چه در دوره ٨ ساله اصلاحات ودولت محمد خاتمي و شعارهاي دموكراتيكش و چه در دوره ٨ ساله احمدي نژاد و اصولگرايان و حتي دولت معتدل تدبير و اميد روحاني كه به گواه امار رسمي و غير رسمي بيشترين اراء عرب ها متعلق به وي بوده است ، هيچ يك از حقوق عربها حتي ابتدايي ترين انها نه تنها نهادينه نشد بلكه شاهد پايين امدن سطح مطالبات از حقوقي اساسي به حقوقي ناچيز همچون پست هاي پايين اداري توسط فعالان عرب هستيم .
با توجه به اين شرايط احقاق حقوق و مطالبات عربها توسط فعالان سياسي عرب عضو احزاب ملي و مركزي بدون كسب اعتماد و جايگاهي مردمي جهت بالا بردن قدرت چانه زني سياسي ، دور از انتظار مي نمايد.

به نظر مي رسد تاسيس يك تشكل سياسي عربي قانوني و مستقل از احزاب مركزي كه بتواند پس از كسب اعتماد مردم عرب، نماينده واقعي انها در عرصه سياست باشد و بتواند در چارچوب خواسته هاي واقعي مردم عرب با احزاب ملي و مركزي بدون واسطه و مستقيم وارد گفتگو و تعامل شود جايگزين مناسبي براي فعايت هاي فصلي و فله اي فعالان سياسي عرب عضو احزاب مركزي باشد تا مهر پاياني بر چرخه ازمون و خطاي فعالان سياسي عرب باشد .

امير شريفي
١٣٩٤/٥/١٠

اشتراک این خبر در :