فشار از درون ؛ چانه زني دربيرون – لفته منصوري
گئورگ زیمل جامعهشناس و فیلسوف آلمانی که از پیشگامان جامعهشناسی به شمار میرود، میگوید: شهر موجودیتی فضایی نیست که پیامد جامعهشناختی دارد، بلکه موجودیتی جامعهشناختی است که تجلی فضایی پیداکرده است. این آشفتگی اجتماعی ماست که چنین تجلی ناموزون فضایی یافته است.
بنا بر گفته ارسطو «شهر از انواع انسانها ترکیب یافته است…» انسان موجودی است اجتماعی که نمیتواند بهدوراز اجتماع و محیط زندگی کند و همیشه سعی دارد با افراد و اشیائی که بهنوعی آنها را نزدیک به خود میبیند، ارتباط برقرار کند و این امر درواقع نیازی درونی است.
هنگامیکه از بالا به شهر مینگریم آن را کلیتی انسجامیافته میبینیم مملو از توده و فضا، زاویه دید دیگر هنگامی است که درون شهر قدم میگذاریم و در ظرف زمانی و مکانی آن جای میگیریم، در این هنگام است که آنچه شهر را از کلیتی کالبدی و محض رها میسازد و روح و معنا میبخشد در مقابل دیدگان ما ظاهر میشود؛ مردم، استفادهکنندگان این پر و خالیهای کالبدی و فعالیتها و رفتارهای متنوع و گوناگونی که آنها را به همدیگر شبیه یا از همدیگر متمایز میکند.
یک ماه پیش برادرم محل کار وزندگی خود را به شهرکرد منتقل کُرد. شاید برای آبوهوای تازهای و یا صرفهجویی در هزینههای زندگی، یا تفنن و تفرجی، هر چه هست در جستجوی آرامشی و آسایشی برای خود و خانوادهاش رفت و بر بام ایران نشست. اولین مسئله این خانواده اهوازی خوابیدن و نخوابیدن عصر و خالی شدن شهر پس از تاریکی اول شب بود؛ و چگونه اهوازی خواب عصر خود را از دست دهد؟! و پلکهایش را در ساعت ۱۰ و ۱۱ شب برهم گذارد؟! او که تا طلوع فجر در خیابان انوشه فلافل و جگر به رگ میزند و شب را درنوردیده و نمیداند صبح روز بعد آمده یا هنوز دیشب است؟! چطور با این شرایط جفتوجور شود؟!
آپارتماننشینی با تمام تبعات «خودنمایانه» فضای خانگی جدید: «جدارهاي فاصل بین قسمتهای اختصاصی»، آشپزخانه «اُپن»، «شومینه»، «سرویس بهداشتی»، «پارکینگ و روغنریزی ماشینها»، «انباری»، «راهپلهها و پاگردها»، «آسانسور»، «روشنایی عمومی»، «لولهها از هر قبيل مانند لولههای فاضلاب، برق و تلفن»، «تهویه»، «گذرگاههای زباله و محل جمعآوري آن»، «کلید درِ پشتبام و آنتنهای ماهواره و منقلهای کباب و بند آویز لباسها»، «پمپ و مخزن آب»، «خانه سرایدار و نظافت عمومی آپارتمان»، «مدیر ساختمان و قصه پردردسر شارژها»، «جاکفشیها و گلدانها»، «درها و پنجرهها و ریموتها»، «شيرها و کپسولهای آتشنشاني«، «دود و ته سیگارهایی که در آسانسورها و راهپلهها رها میشود»، «چکه آب کولر بالایی روی کولر تو»، «بوی هنر آشپزی کدبانوی پایینی که از راه لوله فن حمام به مشامت میرسد». حال وای اگر دستشویی طبقه بالایی به طبقه زیرین نشتی دهد بلکه حتی چکه کند! یا وقتی در هال پذیرای واحد خود داری صبحانه میخوری و همسایهات که دستشویی واحدش بافاصله فقط ۲۰ سانتیمتر به هال ات چسبیده، بخواهد اِن و فِنی و … راه بیندازد چه حالی پیدا میکنی؟! یا دختران و پسران ژیگول همسایهات با سگهای پشمالویِ پاکوتاه نژاد آمریکایی و اسپانیایی و فرانسوی و آفریقایی همنشین، هم خواب و همراه شوند! یا خروس تو که: هنگام سپیدهدم خروس سحری/ دانی که چرا همی کند نوحهگری / یعنی که نمودند در آیینهی صبح / کز عمر شبی گذشت و تو بیخبری. یا موسیقی گوشخراش راک و رپ و فونک و تکنو و جاز که حالوروزت را به هم ریزد! یا مجلس عزا و روضهای که تو بر پا میکنی و حال آنها را میگیری!
محدودیت اراضی قابل ساخت، افزایش بهای زمینهای مرغوب، افزایش هزینههای ساخت، مسافت و ترددهای لازم روزانه، مشکلات ارائهی خدمات انتظامی و امنیتی، محدودیت توسعهی شبکههای خدماتی مثل خیابان، آب، برق و… همه و همه تصمیمها و سیاستگذاریهای خُرد و کلان را به سمت رشد عمودی شهرها سوق داد. آپارتمان یکی از مصادیق معماری غیر سنتی و غیر همخوان بافرهنگ ایرانی است که قطعاً در طولانیمدت سبب ایجاد آسیبهای فرهنگی و اجتماعی برای خانواده و جامعهی ایران خواهد گردید.
بااینکه از زمان نخستین ساختوساز مجتمعهای آپارتمانی (از دهه ۴۰ شمسی) در ایران تاکنون ۵۰سال میگذرد و باوجودآنکه در این مدت، قانون تملک آپارتمانها به تصویب رسیده و آییننامه اجرایی آن نیز تدوین و همچنین اصلاح آییننامه اجرایی آپارتمانها بازبینیشده است، اما همچنان مشکلات آپارتماننشینی به قوت خود باقی است.
شاید یکی از دلایل این باشد که شهری شدن در ایران، نوعاً محصول توسعهی تصنعی و شتابان بوده و هرگز در یک فرایند طبیعی و بهمقتضای ضرورتهای موجود، محقق نشده است.
اهواز نیز در اثر مهاجرت بیمارگونهی روستاییان به سکونتگاههای شهری، جهت بهرهمندی از امکانات و مظاهر مدرن زندگی شهری، یا یافتن شغلی از سفره نفت و صنایع بزرگ
و نیز وضعیت جنگ تحمیلی، رشد و نمو یافته است. پیامد اجتماعی چنین پدیدهای، بیگانگی اجتماعی، ضعف همبستگی و انسجام اجتماعی، تنکمایگی شبکههای اجتماعی، ضعف علقههای زادبومی و درنتیجه بیعلاقگی به سرنوشت جمعی و … است.
اهواز در حال گذر از ویلانشینی به سمت آپارتماننشینی است، لذا باید فرهنگ صحیح آپارتماننشینی که زمینهساز آن تبیین قانون آپارتماننشینی است در این شهر ترویج شود. این تنها نسخهی مُسکنی است که برای مدیریت وضعیت صلحِ مسلح و رهایی از فشار درون و چانه زنی های بی پایان بیرون در بین ساکنان آپارتمانها باید پیچید.
دیدگاهتان را بنویسید