سکوت نقرهای / سدخان حلفي
شنیدهای که میگویند اگر کلام نقره است، پس سکوت طلاست؟
این مقوله در مواردی که گفتار شخص فاقد یادآوری به ذکر خدا، مرگ و قیامت و همچنین عاری از نصح و ارشاد و هشدار جامعه است صدق میکند.
و همچنین شنیدهای که میگویند آنچه تهی است هیاهو آفرین و پوچ است؟
و صدالبته هر آنکس که گفتارش کم باشد، خطایش کم به چشم میخورد، ازآنرو که شخصیت انسان در نطق، زبان اوست، خیلیها از رو شدن حقیقت خود، از فریاد و کلام نقرهای صرفنظر کرده و سکوت طلایی اختیار مینمایند.
درحالیکه بعضی گفتهها همچون زنگوله هستند که به گردن شتر بسته و پیشگام، راهنمای غافله و حامی دارایی ساربان است.
زنگوله پوچی که تنها صدای هشدارش، در میان گردباد و عواصف، عامل همگرایی است و مایه امنیت ساربان؛ چو اگر آن زنگوله نبود ساربان و کاروان یا طعمه دزدان و راه زنان میشد و یا براثر گردباد به گمراهی و ورطههای خطرناک تشتت و ازهمگسیختگی میرفت.
فریادی که در آن صدای مظلومیت مردمی به گوش دادرسی برسد تا از گردباد وضعیتی که در دام آن ناخواسته و یا نادانسته گرفتارشدهاند رهایی یابند، فریادی که در آن هشداری از رهزنان کمین گرفته و قاصدان تاراج دارایی مردم است.
هرچند این فریاد از زبان زنگولهای پوچ و زنگزده و بیارزش باشد، طلایی است چرا که از یکعمر سکوت منافقانه که در آن حقها پایمالشده و آبروها و داراییها، روز روشن به یغما میرود ارزشمندتر است.
آن هنگام که زبانها بسته و چشمها خستهاند، باید بیدار ماند باید نوشت باید فریاد زد، غافله از مسیر گردباد میگذرد و رهزنان همین نزدیکیها کمین گرفتهاند.
سدخان حلفی
دیدگاهتان را بنویسید