تشدید اختلافات مذهبی: ریشه ها و پیامدها – فاضل عبیات
۱- تفاهم مولود اراده تفاهم است. اراده تفاهم نیز همزادِ امید به تفاهم است و خشونت هم مولود عدم تفاهم.
انسانهایی که زندگی در چارچوب قواعد و ارزش های اخلاقی را برای خود برگزیده اند ، با هر فلسفه و نظریه اخلاقی که موافق باشند ، تفاهم را یک امر اخلاقی می دانند و از این روی خواستنی و ضروری.
اما تفاهم بدون مکالمه یا نشدنی و یا بی معنی است. هر جا دیدید مجلسی از افراد با گرایش ها و خواست هایِ مختلف، خالی از های و هو ، جدل و حتی گاه گاه فریاد است ، منتظر اتفاقات انفجاری و غافلگیر کننده در آن باشید.
از یک نظر اتفاقاتِ اسفبار سالهای اخیردرجوامع اسلامی را می توان ناشی از بسته شدن راههای تفاهم دانست. شاهراه این مجموعه های ارتباطی « مکالمه » است. این شاهراه چندی است که مسدود شده.
گویی هر اردوگاهی ، سرمایه های فکری واعتقادی خاص خود را برگزیده و با خود به درون قلعه برده وآن را به نام خود مهروموم کرده است. وبدینگونه براندیشه ها هم برچسبِ مالکیتِ این یا آن اردوگاه زده می شود واندیشه در خدمت منافع گروهی قرارمی گیرد.
در تبیین علل این انسداد سخن بسیار است. شما می توانید فهرستی از این علل را تهیه کنید و بسته به نگرش شما، وهَم ، بسته به سلیقه شما در چینشِ علتها و برقراری ارتباط علی و معلولی میان آنها ، تحلیل وضع موجود و کشف اسباب آن متفاوت خواهد بود : توطئه های دشمنان ، نادانی دوستان ، فرصت طلبی ها و کفتار صفتی ها … همه می توانند به عنوان علل این وضعیت اسفبار و نگران کننده تلقی شوند.
یکی از نتایج سوء این اوضاع این است که بحثها و کاوش ها و پرسش و پرسشگری ، خلوص و نابی خود را از دست می دهند.
۲- نگاه مختصری به آموزه های قرآن کریم وگفتار و سنت پیشوایان بزرگ اسلام نیز ، این نکته را تأیید می کند که در اسلام پرسشگری ، در صورتی که با هدف کشف حقیقت صورت گیرد بسیار شایسته و مورد قبول است.
در این زمینه داستانِ آموزنده ی همراهی حضرت موسی(ع) با آن عالِم برخورداراز علم لدنی که در سوره مبارکه ی کهف بیان شده ، بسیار آموزنده است. بیایید این داستان را یک دور، از منظر عملکرد حضرت موسی (ع) بخوانیم. ایشان در همه ی مراحل همراهی خود باآن بنده ی برگزیده ی خداوند از پرسش نهی شده بود ، با این وجود درهر سه مرحله ( تخریب و تعمیرمجدد یک دیوار در روستایی که حتی از اطعام آن دو بزرگوار خودداری کردند، سوراخ کردن کشتی و غرق کردن آن، و کشتن یک غلام نونهال ) دست از پرسش برنداشت. براستی چرا؟ آیا نمی توان چنین عملکردی را از حضرت موسی (ع) برخاسته از این نکته ی ارجمند دانست که انسان بر اساس دریافت صادقانه خود از امور ، و به سائقه ی عمل به وظیفه ی انسانی خود ، حق ودر مواردی وظیفه دارد که در برابر اتفاقاتی که برای ذهن و عقل آدمی غریب ونامأنوس می نماید ، سؤال و حتی اعتراض کند؟
واقعه ی تاریخی دیگری که می توان در این زمینه یاد کرد ، پرسش هایی است که مفضل از امام جعفر صادق (ع) نمود و حاصل آن گوهر گرانقدری از سخنان مستدل امام در زمینه ی خداشناسی است. اهتمام آن امام در پاسخگویی به سؤالات مفضل ، که اصل توحید را مورد پرسش قرارداده بود ، درسی است بسیار آموزنده برای همه مسلمانان در زمینه ی ارجمندی و اهمیت علم آموزی و پرسشگری.
بررسی سیره پیامبر اسلام و امامان شیعه نشان می دهد که آن بزرگواران همواره از پرسش های تشنگان فهمِ حقیقت استقبال کرده و حتی یاران خود را به پرسشگری ترغیب و تشویق می کردند. شواهد تاریخی در این زمینه بسیار است اما کافی است که در معنای کلام کوتاه و معروف متقیان حضرت علی (ع) درنگ و تأملی کنیم: “سَلونی قبل أن تَفقِدوني” . این سخن ، علاوه بر همه ی دلالت های خود شاهد مدعای ما ویکی از دلایل بلیغ حقانیت گوینده ی آن است. بدون تردید گفتنِ این سخن به معنای صحه گذاشتن و تأکید بر طلب علم و آگاهی است.
پرسشگری ازطبع کنجکاو و ذهن نا آرام انسان نشأت می گیرد. حتی گزندگیِ پرسش ها برخاسته از اقتضای طبیعت انسان است.
۳- هر پرسشی ، در فضایی پیچیده و متأثر از متغیرهای فراوانی ایجاد می شود و اگر چه نمی توان و نباید انسانها را از پرسشگری منع نمود و بلکه طبع پرسشگری را باید ترغیب و تشویق کرد ، اما برای برخورد روشمند با پرسش ها یک امرضروری عبارت است از : “تبارشناسیِ پرسش ها”.
وقتی در مورد مقوله «آب» پرسشی مطرح می شود ،با توجه به اینکه این پرسش در حوزه ی دانش فیزیک یا شیمی یا زراعت ویا حقوق ویا سیاست ویا فقه ودین و جامعه مطرح باشد ، در نوع جواب ما تفاوت ایجاد می شود. ما به عنوان کسانی که در معرض طوفان پرسش ها قرار می گیریم، باید جنس و تبار و هدف از طرح این پرسش ها را مد نظر قرار دهیم.
هر پرسشی بسته به مختصات زمانی و مکانی آن و نیزبسته به روح و فضا و محیط تولد آن ، ممکن است ناب و پاک و ممکن است بیمار باشد اگر چه ظاهرش در هر دو حالت یکی است.
پس پرسش ها هم ممکن است دچار بیماری شوند.در این حالت تولید کننده ی پرسش نه به قصد کشف حقیقت که به قصد تضعیف و حذف رقیب، پرسش را می آفریند و مخاطبِ هدفِ آن پرسش نیزنه به قصد کشف حقیقت که به قصد دفاع از خود در اندیشه پاسخ برمی آید.به این ترتیب آنچه ذبح می شود حقیقتِ ناب است.در فضایی که به هرسو نگاه کنی، چیزی جزتیرفتنه نمی بارد، پرسش ها نیز نقش تیرها را بازی می کنند.
مسأله مهم دیگر این است که درحالت جنگ ، طراح پرسش ، ذهنِ مخاطب هدف را به جواب و نتیجه ی خاصی سوق می دهد. این گونه پرسش ها آبستنِ پاسخ های دلخواهِ پرسنده یِ خود هستند.
۴- برخی از پرسش ها صرفاً از حیث دستورزبان پرسش هستند. شما ممکن است یک جمله ی پرسشی درست کنید که در حقیقت پرسش نباشد. جمله هایی که هدف از آنها صرفاً برانگیختنِ مخاطب هستند ، از این گونه اند. اینکه بگوییم : مگر نه اینکه باید همه برای آبادانی مملکت خود تلاش کنیم؟ این یک جمله یِ بظاهر پرسشی است اما در حقیقتِ خود پرسشی نیست. چرا که صددر صدِ جواب در خود جمله نهفته است.
بخشی از جمله های پرسشی که فقط از نظر دستورزبانی پرسش هستند ، طبیعی و رایج اند و به موضوع زبان وبازیهای زبانی بازمی گردند.
از نکته ظریف فوق می توان چنین برداشت نمود که پرسش بودنِ یک جمله تنها به بافت نحویِ آن جمله مربوط نمی شود. شما به اندازه ای که در پرسشتان ، عناصر جواب دلخواهتان را قرار می دهید از نابیِ آن پرسش کاسته اید. البته از حیث نظری اشکالی در این عملکرد شما وجود ندارد، اما شما با این کار صرفاً درجه پرسشی بودن جمله ی خود را کاهش داده اید.
شکل دیگری از پرسش ها هستند که درجه پرسش بودن آنها نیز محل تردید است. اینها پرسش هایی هستند که در فضایی مه آلود و برای کسب منفعتی خاص و برای سودهی به اذهان مخاطبان در راستایِ یک خواسته یا منفعتِ دیگر مطرح می شوند.
حال که می توان پرسشگری را از حالت نابی و خلوص خود خارج نمود و بر اساس آنها بسیاری ازاذهان را به هر سوی دلخواهی جهت داد ، به نظر می رسد چنین امری می تواند سرمایه ودستمایه ی بسیار مهمی در اختیار کسانی باشد که افکار عمومی ملتها را عامل و یا مانع مهمی در پیشبرد اهداف خود بدانند.
۵- غالباً پرسش ها را عاملی برای باز کردن فضا و باب گفتگو می دانیم. اما گاه می توان پرسش و طرح مباحث میان گروهها را اتفاقاً راهی برای بستن باب گفتگو و مفاهمه دانست.
می توان طرح هر مبحثی میان گروههای مختلف اجتماعی را براساس « فاصله آن با لحظه ی انسداد باب گفتگو» درجه بندی کرد. برای تقریب بیشتر اذهان می توان متغیرِ T را به این ترتیب تعریف کرد:
T= مدت زمان میان شروع یک گفتگوی دونفر یا دو گروه تا لجظه ای که امکان ادامه گفتگو از بین می رود و به جای آن زبان خشونت گشوده می شود.
روشن است که برای مباحث عادی که هیچ ارتباطی به هویت افراد ندارند ( مثل بحث کاملاً آرام و بدون هیچگونه سوگیری و تعصب در مورد سردی و گرمی هوا) مقداراین متغیر بسیار زیاد است. به عبارتی دیگر در هیچ زمانی چنین گفتگویِ خنثایی به نزاع منجر نمی شود.
اما این متغیر می تواند به صفر نیز نزدیک شود. به عبارتی دیگر امکان دارد که گفتگویی به سرعت خاتمه یافته و زبان خشونت گشوده شود.
حال سؤال این است که متغیر T تابعِ چه عواملی است؟
این مسأله ، می تواند موضوع پژوهش هایی روشمند باشد . اما در اینجا دستکم روشن است که شکل و محتوای یک بحث که میان دو طرف مباحثه برقرار می شود ، تأثیر بسیار زیادی در تسریع لحظه ی انسداد باب گفتگو و یا تأخیر آن دارد.
هدف از ذکر موارد فوق بیان این نکته است که ، اولین مرحله برای برافروختن و تیز کردن شعله های اختلاف در میان دو طرف ، بستن راه گفتگو و مفاهمه میان آنهاست . بهترین و سریعترین راه برای تسریع در انسدادِ بابِ گفتگو نیز، طرح ودرافکندنِ چالشی ترین و حساس ترین موضوعات مورد اختلاف در میان دو سوی نزاع است.
به عنوان مثال اگر قرار باشد که گروه های مختلف مذهبی و یا قومی را به جانِ هم انداخت، باید به سرعت بی ثمر بودنِ مذاکرات را اعلام ، و حالت جنگ را بین آن دو برقرار نمود. اینکه تا چه زمانی گفتگوی میان اطراف متخاصم ادامه یابد نیز قابل تنظیم است و بستگی دارد به نوعِ مباحثِ مطروحه.
۶- برای نگارنده ی این سطور ، اینکه رسانه های بسیاری به ویژه به زبان عربی ، در پی طرح و پرداختن به مسائل مابه الاختلاف مذهبی در میان مسلمانان ، به تهیه و پخش برنامه های خود می پردازند از این زاویه مورد بحث است.
این رسانه ها و کانال های ماهواره ای مدت هاست که اذهان مسلمانان را به سوی مباحثی خاص معطوف می کنند.و بدین ترتیب مسائلی که اولاً بسیار حساس و ظریف هستند و ثانیاً بررسی آنها جز در فضایی آرام و آکادمیک امکان پذیر نیست و ثالثاً استعداد بسیار زیادی به برافروختن و تیز کردن شعله های اختلاف در میان مسلمانان دارند، به میان جامعه منتقل می شوند.
از دیدگاه نگارنده ، هر پرسشی که در چنین فضایی مطرح می شود ، پرسشی است آغشته به اغراض گوناگون.
روشن است که انبوهی از آموزه ها و ادعاهای مختلف و متعدد در میان مذاهب مختلف اسلامی وجود دارد. تشخیص اینکه این ادعاها که در میراث هر یک از مذاهب ثبت و ضبط شده اند، تا چه حد اساساً به آن مذهب مربوط است کاری است تخصصی، علمی و آکادمیک که فضای متناسب با خود را می طلبد. اما جریاناتی که نه با هدف تبیین حقیقت بلکه به منظور انحراف اذهان و سودهی به آنها فعالیت می کنند ، امکان بزرگنمایی یک سلسله از مسایل و موضوعات را دراختیار دارندودر با انتخاب و طرح مسائل حساس و اختلاف برانگیزبه سوی بسته شدنِ راه مفاهمه و گفتگوی سالم و آرام گام برمی دارند.
۷- فضاهای تبلیغاتی در جهان امروز آشفته است و آغشته به هزاران نوع مکرو حیله برای گمراه سازی. همانگونه که شایسته است در مقام استدلال و کشف حقایق ، با دقت در مغالطات منطقی رایج ، ذهنِ خود را ازدام آنها رهاند ، برای یک انسان حقیقت جو ضروری است که با ردیابی این مغالطات و تشخیص درست آنها در فضای آشفته ی تبلیغات رسانه ای خود را از دام و اسارت آنها برهاند.
نخستین پرسشی که شایسته است در برابر طرح هر موضوع جدیدی توسط این رسانه ها ( و یا هر گروهی) مطرح شود ، این است که چرا این موضوع از میان هزاران موضوع ممکن ، انتخاب شده و ساخته و پرداخته می شود؟
از دیدگاه نگارنده طرح موضوع اختلافات مذهبی در میان جامعه ی مسلمانان ، با هدف منحرف ساختن آنها از مسایل و مشکلات متعددی است که آنها را تهدید می کند. چنین عملیات تبلیغاتی را می توان با یک حیله ی معروف منطقی منطبق دانست: “حیله تغییر موضوع” یا “مغالطه ی نکته ی انحرافی”.
حیله تغییر موضوع در مغالطه پژوهی به نام مغالطه ی red herring ( نوعی ماهی قرمز ) معروف شده است. در گذشته ، زندانیان فراری برای منحرف ساختن مسیرگروه های تعقیب که در پی دستگیری آنها بودند این ماهی را در یک مسیر انحرافی قرار می دادند وخود از یک مسیر دیگری می رفتند.گروه تعقیب کننده ، با تکیه بر شامه سگان همراه خود به جستجو می پرداختند.وجود ماهی قرمز در یک مسیر باعث می شد که سگان همراه گروه ، با استشمام بوی این ماهیها مسیرانحرافی و نادرست را برای جستجوی خود انتخاب کنند.
این مغالطه به تلاش یک فرد برای منحرف ساختن ذهن طرف مقابل از موضوع اصلی به یک موضوع کاملاً متفاوت با آن اشاره می کند.
به یک تعبیر دقیق می توان گفت رسانه های دنیای جدید ، همواره در پی یافتن موضوعاتی است که کارکردی مشابه با کارکردِ ماهیان قرمز در مسیر ملت ها ایفا کنند. به همین دلیل است که جوینده ی حقیقت ، باید با آگاهی نسبت به این حیله ی بسیار رایج در ابتدا از خود بپرسد که این موضوع چرا اینک مطرح می شود وآیا در میان هزاران پرسش و موضوع مهم ، چنین موضوعی برای برون رفتِ از مشکلات فعلی اصالت و اهمیت دارد؟
و براستی می پرسیم که از میان مسائل مهمی نظیر مشکلات سیاسی در جهان اسلام و بویژه مسائلی نظیر مسأله فلسطین ، لبنان و سایرکشورهای عربی و اسلامی ، موضوع دامن زدن به اختلافات مذهبی و تلاش برای طرح مواردی که به سرعت می توانند فضای مفاهمه و وحدت در میان مسلمانان را آشفته سازند به چه منظور صورت می گیرد؟
دومین پرسش مهم در مورد طرح این مباحث آن است که فرآیند پرداخت به این موضوعات تا چه حد روشمند و حقیقت گرایانه است ؟
یکی از روش های این رسانه ها خلق تصویری غیر واقعی از یک گروه در ذهن گروه دیگر است.برای آنکه امکان تشدید اختلاف و نزاع فراهم آید لازم است تصویر هر یک از دو طرف در ذهن دیگری به گونه ای تنظیم گردد که نزاع و جنگ برای آنها ساده و پذیرفتنی و حتی خواستنی باشد. خلق تصویر غیر واقعی از طرف مقابل ، به کارگیری روش های خشونت آمیز را در مقابل او تسهیل می کند.
بنابراین خلق تصویر غیر واقعی از طرفی که بناست مورد نقد قرارگیرد، یک کارمغالطه آمیز دیگر است.این مغالطه برای مغلوب کردن یک رقیبِ قوی است که با تصویر واقعی او نمی توان جنگید.
در همین راستا منسوب کردن یک کلام نادرست به طرف مقابل و نقد کردن آن کلام ، و یا منسوب کردن یک رفتار ناشایست به طرف مقابل و نقد آن رفتاریکی از حیله های رایج است. این کار در صورتی که آگاهانه صورت گیرد، به معنای آن است که درصورتی که عقاید و نظرات اصلی طرف مقابل بدون هیچ کج نمایی موضوع بحث ومناقشه قرار گیرد امکان احتجاج و غلبه بر او وجود نخواهد داشت.
در برابر این مغالطه ها ، گروههای مختلف مذهبی در میان مسلمانان باید در پیِ شناخت تصویر واقعی یکدیگر باشند.با این کار زمینه ی بسیاری از عداوت ها برچیده خواهد شد.به عنوان مثال ، تصویری که توسط رسانه هاوگروه های یاد شده ، از شیعیان خلق و ارائه می شود ، هیچ نسبتی با تعریفِ اساسی و درست تشیع ندارد. اما برای پیش بردن پروژه ی اختلاف افکنی ، خلق این تصویر غیر واقعی نخستین گام رسانه هاست. تصویر ناب و روایتِ درست ازمعنا و مبنای “شیعه بودن” ، هرگز مطمح نظر این رسانه ها و یا گروهها نیست. بر این اساس یکی از پرسش های مهم که در مقامِ گفتگو با اصحاب این گرایش ها باید مطرح نمود این است که آنان چه تصویری از “شیعه بودن” دارند؟ با کشف تصویری که در اذهان آنان از شیعیان و شیعه بودن تکوین یافته است می توان دریافت که آنان با یک تصویر کاملاً موهوم و به دور از واقعیت به چالش برخاسته اند. اما با توجه به اهدافی که در این پروژه ها تعقیب می شوند تلاش برای شناساندن و نشان دادنِ چهره واقعیِ تشیع مورد استقبالِ طراحان و مجریان این پروژه ها قرار نمی گیرد.
۸- و اما نتایجی که از این پروژه های تبلیغاتی حاصل می شود چیست؟ برخی از این نتایج از قرار زیر می باشند:
مسلمانان میراثی سترگ و ارزنده از آموزه های قرآن کریم و سنت پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت ایشان دارند. این میراثِ هویت بخش بدون تردید قابلیت آن را دارد که در جهان آشفته ی امروز، مرجع و ملجأی شایسته و کارآمد برای مسلمانان باشد. روشن است که این میراث نیاز به کاوش ، تشخیص سره از ناسره ( یعنی آنچه حقیقتاً جزء آموزه های اصلی اسلام است و آنچه به دلایل تاریخی و در طی فرآیندی نادرست به این میراث نسبت داده شده است ) دارد . پیشرفت و تعالی مسلمانان در این است که با رویکردی جستجوگرانه و با تکیه بر روش های خلاق و علمی پرسش ها و مسائل خود را در برابر این میراث قرار داده و پاسخ های متناسب با مقتضیات زمان خود را دریافت کنند.
اما براثر طرح مسائلی که بیش از هر چیز باب مفاهمه و گفتگو را در میان مسلمانان مسدود می کند ، مسلمانان از سرمایه های اصلی خود دور و محروم می شوند. دیگر، ودرچنین فضایی ، امکان نگرش روشمند ، سالم و علمی به میراث وجود نخواهد داشت.
واقعه عاشورا و میراث گرانقدر آن را در نظر بگیریم. از هر سو که به این واقعه نگاه کنیم ، آن را واقعه ای عجیب ، تاریخ سازودرس آموز می یابیم که بر تارک تاریخ بشری می درخشد. وچه زیباست قصیده ای که شاعر پرآوازه ی جهان عرب محمد مهدی جواهري درحق امام حسین(ع) سروده است. اساتید و اندیشمندان حوزه ادبیات عرب این شاعر را بزرگترین شاعر عرب معاصر ومتنبیِ عصر کنونی شمرده اند . شاعری مانند او که فردی نواندیش و با گرایش های انقلابی و تحت تأثیرایدئولوژی های جدید عصر خود بوده است ، هنگامی که به موضوع عاشوراء و امام حسین(ع) می پردازد، سر تعظیم فرود می آورد. در این قصیده می گوید ایمان من به حسین(ع) پس از کاوش و تأمل و حتی با دیده ی تردید نگریستن به اقوال قائلان و روایت راویان ، برای من حاصل شد. اودرعالَمِ شاعریِ خود می گوید که از این ضریح تو ، گویی دستی که انگشتش را بریده اند ( اشاره به قطع انگشت امام حسین توسط فردی که می خواست انگشتریِ حضرتش را به غنیمت ببرد) بیرون آمده و راه مجد وعظمت و زندگیِ سرافراز را به همه ی زائران خود نشان می دهد. زائران هم از دید جواهری می آیند تا برنیاز خود به زندگی شرافتمند و باعزتی که امام حسین(ع) در راه آن ، حماسه عاشورا را آفرید، صحه بگذارند و تأکید کنند.
برای نگارنده از آغازدوران کودکی ، بسیار عجیب بود که چرا در میانِ برخی از فرقه های اسلامی ، یادی از واقعه ی عاشورا نمی شود. مگر آن واقعه ، به راستی یکی از وقایع بسیار مهم تاریخ اسلام نیست؟ اخیراً شنیده ام که برخی از دانش آموختگان در میان برادرانِ اهل سنت هم ، ازکمرنگ بودنِ یادِ عاشورا در مجامع علمی مذهبی و مدارس بسیاری از مسلمانان سخن می گویند و از این بابت ابرازتأسف می کنند. پرسش دوران کودکی من تاکنون نیز پابرجاست و هنوز هم می پرسم که این میراث گرانقدر آزادی و آزادگی چگونه است که در میان برخی از فرقه ها ی اسلامی حضور چندانی ندارد؟
این پرسش ، می تواند ، البته در فضایی به دوراز غوغاسالاری ها ، به بحث گذاشته شود.از دیدگاه اینجانب بررسی پاسخ این پرسش می تواند ما را به نتایجی بسیار ارزنده در زمینه ی تأثیر ایدئولوژی های حاکم در روند شکل گرفتنِ اندیشه یِ مسلمانان برساند.
حال در برابر چنین میراث ارزشمند و مهمی ، چنانچه با تکیه بر برخی پیرایه ها یا تحریفاتی که به مرور زمان و به دلایل گوناگون اجتماعی در شیوه روایت و پرداختن به ذکر و یاد این واقعه پیش آمده است، اصلِ این واقعه مورد اهمال و یا تحت سؤال قرار بگیرد، آیا این امر معنایی جز محروم ساختن مسلمانان از این منبع سرشار حماسه و معنویت و عرفان نیست؟
از یاد نبریم که در طول تاریخ امکانِ بسته شدن پاره ای انحرافات در مسیرسرمایه های فکری و اجتماعی هرملتی وجود دارد.
استاد شهید مرتضی مطهری برای اینکه مسیر و هدف اصلی این میراث مهم اسلامی در اذهان مسلمانان کمرنگ نشود و تصویر آن در این اذهان از واقعیت اصیل خود دور نشود ، سخنرانی هایی تحت عنوان” تحریفات واقعه ی عاشورا” ایراد کرده است.
می توان شواهد زیادی از اقوال علمایِ بزرگ شیعه در مورد تحریفاتی که بر پیکره ی برخی از اعتقادات در میان عامه ی مردم نشسته است بیان نمود. تلاش این علما آن است که مبرّا بودن ساحتِ اعتقادات دینی را از این پیرایه ها گوشزد کنند.
اما طراحان پروژه اختلافات مذهبی بدون توجه و یا انعکاس مواضع علمای شیعه ، با دست گذاشتن بر چنین مسائلی که نوعاً ریشه های اجتماعی و فرهنگی دارند ، فرآیند مغالطه ی” انحرافِ موضوع” را اجرا وپیگیری می کنند. این کار به صورتهای مختلفی انجام می شود، از آن جمله می توان به دو مورد زیر اشاره نمود:
– ایجاد تصویری نامناسب از شیعیان در میان سایر مسلمانان با انتساب یک سلسله اعمال و یا اقوال به شیعیان.
– بزرگنمایی مسایل حاشیه ای و تحریفاتی که احیاناً در میان عامه مردم در مورد وقایع و اعتقادات شیعیان پیش آمده است.
۹- آنچه در این میان مایه ی دریغ و تأسف است، ایجاد فضایی است که سبب دوری و محرومیت مسلمانان از سرمایه های معنوی و اعتقادی میراث اسلامی می شود.
هنگامی که ارج و منزلت منحصر بفرد حضرت علی (ع) و فرزندانش را در قرآن کریم و اقوال پیغمبراکرم(ص) مشاهده کنیم و آنگاه که منزلت بهت آور امام علی(ع) و نهج البلاغه اورا در نظر بگیریم وآنگاه که به صحنه ی عاشورا ونهضت امام حسین (ع) یا زمانی که به میراث علم و حکمت آل پیغمبر و امامان شیعه نظر بیفکنیم… دریغ می بینیم که این منابع سرشار از معنا و معنویت که پایه و مایه زندگی با کرامت و انسانی است ، تحت الشعاع بحث هایی قرار گیرند که امروزه هیچ نتیجه ای جز تشدید فتنه ی میان مسلمانان از آنها عاید نمی گردد. و شیعه بودن چه معنایی جز این دارد که ما راه و رسم وبرنامه و معنای زندگی خود را از آموزه های این بزرگان بر گرفته ایم؟
۱۰- گفتارها و نیز عقاید و اندیشه ها ، یا مدلَّل هستند و یا معلَّل. گفتار مدلَّل آن است که در پسِ آن ، دلیل یا مجموعه ای از دلایل عقل پسند و منطقی وجود داشته باشد.
امّا گفتار معلَّل در نقطه ی مقابل گفتارِ مدلَّل می نشیند. این نوع گفتار( یا عقیده ) از یک علت یا عللی نشأت می گیرد. فریاد “آخ” فردی زخم خورده که دردی بر پیکره ی وجودش نشسته است، مثال روشنی از آواهای معلّل است.کلیه گفتارها یا عقایدی که از روی حب و بغض یا عشق و نفرت وصادر می شوند در زمره گفتارهای معلل ارزیابی می شوند. این علت ها را می توان به روان و احساسات فرد یا گروه مرتبط دانست و بنابراین برای شناخت آنها بایدرویکردهای روانشناسی و جامعه شناسی و یا علوم رفتاری را بکارگرفت.
نگارنده بر این رأی است که طرح مسأله ی اختلافات مذهبی در جامعه ی ما پیش از آنکه بر پایه های عقلی و استدلالی استوار باشد، از امور معلّل است. علل این پدیده یِ در حال شکل گیری را باید در شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه ی ما و کشورهای منطقه جستجو کرد.
اینکه برخی گروه ها ، که خود صبغه و سابقه ای در فعالیت های جمعی دینی و مذهبی و فعالیت فکری و فرهنگی در این زمینه نداشته اند، به یکباره در اندیشه ی لزوم تغییرکلی اعتقادات مذهبی جامعه درآیند و در این راستا در تصریح و اعلام این تغییرات هم درنگی نکنند و مثلاً مذهب شیعه را مانع طرح مطالبات و احقاق حقوق مردم تلقی کنند، و همگان را به خروج از این مذهب و ورود به مذهبی دیگر فراخوانند بسیار جای تأمل دارد.
در اینجا هدف ما ورود به مباحثِ مربوط به مسایل بین مذاهب درجهان اسلام نیست.اما دستکم می توان گفت که در جامعه ی ما ظهور چنین پدیده ای به این معناست که هدف طراحان و حامیان آن مباحث صرفاً دینی و مذهبی نیست.
برای نگارنده ی این سطور روشن است که دنبال کردن چنین پروژه ای در درجه ی نخست نتایج نامطلوب و مضرات جبران ناپذیری برای خودِ مردمی دارد که ما ادعای طرح و دفاع از مطالبات آنها را داریم ، که کمترین نتایج آن کاشتن بذر تفرقه در میان مردم و به عبارتی باز کردن مجالی برای شعله ور ساختن نزاعی مخرب در بطن جامعه است.
از سویی دیگر چنانچه یک جریان سیاسی و فرهنگی سالم در پی طرح درست مطالبات مردم و احقاق حقوق آنها باشد، آموزه ها وسرمایه های معنوی و اعتقادی موجود در مذهب شیعه ، پشتوانه ها وادبیاتی بسیار غنی برای فعالیت سیاسی و اجتماعی سالم و اثربخش و شیوه طرح و دفاع از خواسته های راستین مردم دارد که از سوی تمامی آزادگان عالَم مورد اذعان وقبول است.
۱۱- چه باید کرد؟
بار اصلی مسئولیت در این زمینه بردوش فرهیختگان و فعالان عرصه های فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی است. دراین زمینه توجه به موارد زیر ضروری به نظر می رسد:
الف) وظیفه مشترک تمامی گرایش های فکری و فرهنگی جامعه ” جلوگیری از انسداد باب گفتگو و مفاهمه در میان مسلمانان” است.به عبارتی دیگر یک وظیفه ی انسان اندیشمند و متعهد نسبت به جامعه آن است که دروازه ی گفتگوی کارآمد و اثربخش را در جامعه باز نگه دارد.
توجه وروشنگری در زمینه های ذیل در این راستا ضروری به نظر می رسد:
– ارجمندی و اهمیتِ حقیقت در برابر مصالح و مطامعِ افراد یا گروه ها،
– اهمیت و شرایط گفتگو و مفاهمه ی گروه ها،
– نقش تخریبی جابه جا کردن اولویت مسایل،
– نتیجه های مخرب بزرگنمایی اختلافات
ب) دستکم یک اجماع نسبی در میان اندیشمندان اسلامی تکوین یافته است که رجوع به میراث و بررسی اجزا و محتویات آن بایددر فضایی آرام و رویکردی روشمند و با هدف کشف و به چنگ آوردن حقایق و تشخیص سره از ناسره در آن صورت گیرد. در این مسیرهزینه کردن از میراث دینی و فرهنگی مسلمانان برای رقابت های سیاسی و اجتماعی و برخورد گزینشی و گمراه کننده با آن ، لطمه های جبران ناپذیری بر پیکره ی اندیشه در جهان اسلامی وارد می کند.
اعتقاد نگارنده این است که هرگونه اندیشه ورزی در زمینه ی وضعیت کنونی ، بدون توجه به میراث دینی و فرهنگی ما امری ناقص و عقیم خواهد بود. این نکته درست است که ما اینک با وضعیت پیچیده ای در جهان متلاطم کنونی روبه رو هستیم. ودقیقاً از این روی توجه به میراث اهمیت مضاعفی می یابد.
یک اشکال عمده و برجسته ی ساحت اندیشه ی ما این است که بسیاری از اندیشه ورزان ، در مقام تحلیل وضعیت فعلی و ارائه ی راه های برون رفت از مسائل و مشکلات ، یا بدور از هرگونه انضباط و روشمندی علمی تنها به نفی و نقض میراث می پردازند و یا اساساً به آن بی توجه اند.
ج) به دلایل فراوانی می توان نشان داد که آموزه های ارجمند و انسان ساز در مذهب اهل بیت(ع) اساسی ترین و ناب ترین راه های معنا بخشی به زندگی انسان را در میراث اسلامی ارائه می کند.از این روی با اهتمام وتوجهِ روشمند و به دور از جدل های غیر ضروری ، باید این آموزه ها در معرض دید تشنگان علم و معرفت قرار گیرد.
با وضعیتی که پیشتر به آن اشاره کردیم، دریغ است که قضاوت و داوری های خود را در مورد مسائل مهم دینی و فرهنگی ازکانال ها ی ماهواره ای و رسانه های بی مایه ی دیگر و یا از گروههایی با اهدافی دریافت کنیم. همچنین شایسته نیست که این مسائل مهم دستمایه ی اغراض و مطامع و منافع سیاسی قرار گیرند.
اگر فرد یا گروهی در جامعه دغدغه ها و خواسته های خاصی دارد و یا نسبت به برخی امور معترض و ناراضی است ، شایسته نیست که به این منابع ارجمند مذهبی دست یازد و با ارائه ی خوانشی غیر واقعی از آنها ، آنها را دستمایه حرکت خود قرار دهد.
تبیین نکته فوق وظیفه نخبگان است والبته روی سخن در این جا با کسانی است که ضمن مشارکت در فعالیت های اجتماعی یا سیاسی ، پایبندی به ارزش های اخلاقی را برخود واجب می دانند.اما برای معتقدان به این اصل که “هدف وسیله را توجیه می کند” احتمالا دعوت به عدم خلط خواسته های خود با مسایل مذهبی ، چندان مؤثرنخواهد بود.
د) جوانانِ حقیقت جویی که نه به قصد پیگیری منافع شخصی یا گروهی ، بلکه به انگیزه ی دریافت و فهم حقیقت به اینگونه مسائل توجه می کنند ، شایسته است که ضمن توجه به خطیر بودن موضوع ، به گونه ای کاملاً روشمند و بدون هیچگونه سوگیریِ از قبل تعیین شده ، در پیِ یافتن پاسخ پرسش های احتمالیِ خود باشند. این عرصه بیش از هرچیز نیازمند آرامش و انضباط علمی و فکری است.
دیدگاهتان را بنویسید