برای که مینویسی ای شاعر
نزاع تاریخی میان نزار قبانی و ادونیسدر اوایل دهه هفتاد، میان ادونیس و نزار قبانی بر سر مصاحبهای که نزار در مجله مواقف (که زیر نظر ادونیس بود) انجام داده بود، نزاعی درگرفت. ادونیس با مقالهای تند به این مصاحبه پاسخ داد و نزار نیز با مقالهای تندتر به او پاسخ داد. این جدال به حدی شدت گرفت که تقریباً به دادگاه کشیده شد، اما مداخله برخی دوستان از این کار جلوگیری کرد.
آیا این نزاع شعری بود یا شخصی؟ بدون شک میتوان گفت هم شعری بود و هم شخصی.
شاید بتوان این حادثه را خلاصهای از جنبهای از نبردهای شعری دانست؛ نبردی میان دو شاعر که هر یک دنیای خاص و پروژه شعری خود را داشتند. نزار همیشه تلاش میکرد شعرش به مردم نزدیک باشد، ساده و روان باشد، همانطور که خودش آن را “نان گرم” مینامید. در مقابل، ادونیس مسئولیت نوآوری و گشودن افقهای جدید و تئوریسازی و بنیانگذاری آنچه بعدها به مدرنیسم معروف شد را بر عهده گرفت. اما آیا نزار نیز یکی از نوآوران اولیه قرن بیستم نبود؟ آیا او مدرن نبود؟
این نزاع که بیش از چهل سال از آن میگذرد، هنوز هم به نوعی میان بسیاری از شاعران ادامه دارد. نمیدانیم در این نبرد آیا شعر تنها برنده بود یا تنها بازنده. آیا میتوان آن را نبرد ابهام و وضوح، یا ذهنی و عینی، یا راست و چپ، یا ابدی و آنی، و… دانست؟ اما این واقعیت را نمیتوان انکار کرد که همچنان نبردی در جریان است و بسیاری از شاعران آن را میجویند و موضوع اصلی آن شعر یا چیزی است که هیچکس جرأت تعریف آن را ندارد یا همه از انجام این کار اجتناب میکنند، با وجود اینکه شعر نیمایی بر تخت شعر معاصر عربی تکیه زده است.
این اختلاف به حدی رسید که ادونیس یکبار نزار را به دلیل توجه زیادی که به شعر عشق و زن و توصیف بدن زن میداد، “احمق” خطاب کرد. در حالی که نزار جملاتی مانند “برای خودش مینویسد”، “خودش نمیداند چه مینویسد” و غیره را در مورد ادونیس تکرار میکرد.
آیا ادونیس در آن زمان از شهرت و محبوبیت گسترده نزار، شاعر فضای باز، حسادت میورزید، بر خلاف ادونیس که نزار او را شاعر سالنهای بسته توصیف کرده بود؟ آیا موضوع بر سر چیزی بود که به آن “عموم مردم” میگویند، عبارتی که ادونیس آن را رد میکند و آن را نشانهای از غیر شعری بودن شاعر و دلیلی قوی بر تسلیم شدن شاعر به عام در مقابل خاص برای رسیدن به محبوبیت و شهرت میداند؟
اما از سوی دیگر، آیا غلبه “شعر وضوح” (اگر بتوان اینطور گفت) و گسترش فراگیر آن، ادونیس را به انتخاب مسیری متفاوت برای رسیدن به خصوصیت و تمایز وادار نکرد؟ شاید اینطور باشد و شاید هم در نگاه ما کمی سادهانگاری باشد. بدون شک، هر شعری از شخصیت نویسنده، شرایط، زندگی، دیدگاه او نسبت به هستی و جهان، پیشینه فرهنگی و روانی و تاریخ شخصی او جدا نیست. بدون شک، تقسیم شعر به “واضح” و “مبهم” یا آسان و دشوار، همانند تقسیم انسان به “عقل” و “قلب”، تقسیم سادهای است که انسان را به ماشینی در اندیشه، عمل و رفتار تبدیل میکند.
نزار قبانی مکتبی شعری است که سالنهایش هنوز هم مملو از شاگردان و پیروان، شاعران و خوانندگان است. و ادونیس نیز تا یک چهارم آخر قرن بیستم یکی از تأثیرگذارترین شاعران و روشنفکران و پرنفوذترین آنها در میان آنچه به آن نخبگان میگویند، محسوب میشد.
شاید بیشترین بهره را محمود درویش از هر دو شاعر برده باشد، زیرا او ترکیب شاعرانه جادویی خود را ایجاد کرد. شاید او به آرزوی ادونیس برای عمق و حس حماسی و طعم جاودانگی دست یافت و آنچه نزار در زبان شاعرانهاش ایجاد کرد، یعنی روانی و زبان تازه و گرم و صمیمیت ضربان روزمره را نیز به دست آورد.
هدباء قبانی، دختر نزار، درباره دیدارهای نزار قبانی و ادونیس میگوید: رابطه قوی با احترام متقابل به تفاوتهای فکری وجود داشت. پدرم میخواست مردم شعرش را بفهمند و من نمیفهمیدم هدف ادونیس مردم است یا نخبگان. او میگوید: آنها همیشه در مورد شعر و سیاست صحبت میکردند و یکبار پدرم به او گفت: «ای ادونیس، من به خاطر تو خودم را خسته میکنم تا بفهممت، به شرف خودت، آیا خودت را میفهمی؟ برای چه مینویسی ای ادونیس؟!» سپس هر دو میخندیدند.
منبع: جریدة العرب
ترجمه: مراسلون
دیدگاهتان را بنویسید