محرم و صفر، روزهای غم و حزن هستند. روزهای سوگواری برای امام حسین(ع) و اهل بیت، روزهایی که باید از آنها بیاموزیم و هرچه سالار شهیدان و خواهر مکرّمش انجام داده را در زندگی پیاده کنیم. یادمان باشد که آنها می‌توانستند تسلیم باطل شوند ولی نشدند.» این توصیف زنی است که وقتی محرم از راه می‌رسد، در تمام مجالس عزای امام حسین(ع) از او یاد می‌شود.
همه «ملایه ام احمد» را می‌شناسند؛ زنی که تعداد کتاب‌های شعرش برای شهیدان کربلا دو رقمی شده است. از او ۸ جلد کتاب منتشر شده و دو جلد در دست انتشار است. مجموعه شعرهای او با عنوان «دیوان ام احمد الملایة فی رثاء شموس الهدایة» منتشر شده‌‌ است.

روزی که ملایه شد
«نصرت عبیات» که همه او را با نام «ملایه ام احمد» می‌شناسند، در سال ۱۳۴۰ در روستای دهلاویه دشت آزادگان به دنیا آمد، در سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد و حالا ساکن اهواز است. او تا کلاس پنجم ابتدایی بیشتر درس نخواند و به قول خودش هیچ آشنایی با عروض و قافیه ندارد، ولی اشعار او توسط بهترین مداحان شهر و استان خوانده می‌شوند.
ام احمد ۱۶ ساله بود که «ملایه» شد. ملایه اصطلاحی است که مردم عرب به مداحان زن اطلاق می‌کنند و نام مردانه آن «ملا» است. در گذشته ملایه‌های باتجربه‌تر، دختران جوانی را که صدای خوبی داشتند، انتخاب می‌کردند و با اجازه خانواده‌هایشان، فنون و اصول مداحی را به آنها می‌آموختند. این ملایه‌های جوان تا سال‌ها به همراه معلم خود از مجلسی به مجلس دیگر می‌رفتند و تجربه کسب می‌کردند.

مداح شاعر
ام احمد در ۲۰ سالگی و پس از کسب تجربه کافی توانست خود به تنهایی مداحی کند و مجالس خاص خودش را داشته باشد. در همه این مدت او حس می‌کرد اشعاری که برای مداحی می‌خواند، برای مداح و برای مخاطب تکراری بوده و گاه مخاطب بهتر از مداح آنها را حفظ کرده است.
در ۲۵ سالگی اولین شعر خود را در رثای سالار شهیدان سرود و امروز ۲۵ سال از آن شعری که در ۲۵ سالگی سرود، می‌گذرد.
خودش می‌گوید: «اگرچه در خانواده ام کسی شاعر نبود، ولی من با حمایت همسرم که مردی متدین و با خداست، شاعر شدم.»
ام احمد می‌گوید: «همسرم شخصی مؤمن و مذهبی بود و در همان سال‌های اول زندگی مشترک و زمانی که من تقریبا ۲۳ساله بودم، مرا به شعر گفتن برای اهل بیت(ع) تشویق کرد. در ابتدا گمان ‌می‌کردم سرودن این اشعار از توان من خارج است، ولی ابواحمد در همه این سال‌ها مرا تشویق و حمایت کرد تا با توجه به لطف خداوند توانستم این همه شعر بگویم.»

بیماری حنجره
این شاعر و مداح اهل‌بیت سال‌ها به این‌کار مشغول بود تا این‌که به دستور پزشک، مداحی را برای مدتی کنار گذاشت. وقتی آن روزها را توصیف می‌کند، قطره‌های اشک روی گونه‌هایش جاری می-شود. با گوشه شیله‌اش اشک‌ها را پاک می‌کند و زیرلب چیزی زمزمه می‌کند.
ام احمد در دوره‌ای که به دستور پزشک اجازه مداحی نداشت، با فراغ ‌بال بیشتری به سرودن شعر پرداخت و در این مدت چند جلد کتاب از اشعارش را منتشر کرد. سال‌ها بعد با بهبود بیماری حنجره مجددا در هیأت عقیله بنی‌هاشم و در حسینیه ابوالفضل(ع) مداحی را از سر گرفت.
او که حالا گنجینه پرباری از اشعار را در اختیار داشت و با بهره‌مندی از اشعار منتشرشده در کتاب‌های خودش مداحی می‌کرد.

قصیده‌ای برای بیمار کربلا
ام احمد در همه این سال‌ها با اتفاقات تلخ و شیرین زیادی روبرو شده است. او اگرچه همه لحظاتی را که در خدمت اهل‌ بیت عصمت و طهارت(ع) بوده و به گفته خودش خدمتگزاری آنها را کرده و آن را شیرین و ارزشمند می‌داند، ولی خاطره شعری را که برای امام سجاد(ع) سروده، هیچ‌گاه از یاد نمی‌برد.
خودش می‌گوید: «در یکی از شب‌های ماه محرم به دلیل بیماری شدید نمی‌توانستم از خانه بیرون بروم. در حالی که به صدای مداح که از بلندگوی مسجد محله می‌آمد گوش می‌دادم، با خودم زمزمه کردم «کتبت آه یا غصة السجاد یبچی و مابطل ونة» (از آه و ناله نوشتم غصه حضرت سجاد را که دائم گریه می‌کند) و این مطلع قصیده‌ای شد که برای بیمار کربلا و وصف حال آن بزرگوار، آنگاه که پدر، عمو، برادران و یارانش را از دست داد، سرودم. شب که همسرم به خانه برگشت، این قصیده را برای او خواندم. آن شب همسرم خواب دید که حضرت سجاد(ع) به خانه ما آمده است.»
قصیده کتبت آه یا غصة… در جلد اول دیوان ام احمد منتشر شده است.

سینه‌زنی، کلِ دین نیست
با وجود استقبال بسیار زیاد مداحان و مخاطبان از اشعار ملایه ام احمد، او می‌گوید: «با وجود همه پیام‌های محبت‌آمیز و واکنش‌های مثبتی که از مردم و مداحان دریافت می‌کنم، حقیقت این است که من با کس دیگری معامله کرده‌ام و امیدوارم روی پل صراط، او دست مرا بگیرد و به سلامت عبور دهد.»
البته واکنش‌های مثبت مردم، انگیزه ام احمد را دوچندان کرده و او را برای سرودن اشعار بیشتر و بهتر، مصمم‌تر می‌کند.
او اگرچه تا کلاس پنجم بیشتر درس نخوانده، اما نگاهش به جامعه یک نگاه ژرف و آگاهانه است. او می‌پرسد:  که چرا امام حسین(ع) به کربلا رفت و چرا در حالی که می‌توانست جان سالم به در ببرد، شهادت را انتخاب کرد؟ آیا اینها همه بی‌دلیل و بی‌سبب است؟ جواب خود او به این سوال‌ها این است که «امام ما شهید شد تا دین زنده بماند. عزاداری و گریه و سینه‌زنی اگرچه خوب و بخشی از دین است، ولی همه دین نیست. ملایه ام احمد تاکید می‌کند: «ما باید از مولایمان بیاموزیم که به ذلت راضی نشویم و در مقابل کفر گردن خم نکنیم. «آزادگی»، درس اصلی عاشوراست. رفتار و کردار حضرت زینب (س) باید سرمشق همه زنان و دختران باشد و آنها باید در نظر داشته باشند که حضرت، حتی در آن شرایط سخت و دشوار نیز به حجاب خودش پای‌بند و مقید بود.»

مشرّف شدن به عتبات عالیات
مداح امام حسین(ع) باشی و کربلا نرفته باشی، چیزی است که تقریبا دور از ذهن است. به ویژه برای اهالی خوزستان که کربلا از نظر جغرافیایی از آنها دور نیست. ام احمد تا کنون سه بار به عتبات‌عالیات مشرّف شده و در آنجا نیز اشعاری سروده است. خودش می‌گوید: «گاهی بخشی از راه را پیاده می‌روم و این برای این است که مصائب و سختی‌های حضرت زینب(س) را به یاد بیاورم و معمولا در این مواقع اشعاری نیز می‌گویم.»
او در حرم حضرت علی(ع) قصیده «یا علی ابوالحسن زینب رجعت من الشام تبچی و الحرم اویاها» (ای علی ای اباالحسن! حضرت زینب گریان از شام برگشت به همراه زنان عصمت) و «جینا الاربعین احسین والزهرا نعازیها زینب ردت من الشام جابت روس اهالیها» (در اربعین حسینی به تسلیت حضرت زهرا آمده ایم. در حالی که زینب سر خاندانش را به همراه آورده است) را سروده که هر ۲ در جلد هشتم کتابش منتشر شده است.

توان بداهه‌سرایی
ملایه ام‌احمد از معدود شاعرانی است که توان ارتجالی شعر گفتن دارد. در این شیوه، شاعر به صورت بداهه اشعاری را بر زبان جاری می‌کند. او این حالت را این‌گونه شرح می‌دهد: «این حالت همیشه برای آدم به وجود نمی‌آید. گاهی خداوند یک سری مقطع کوتاه را به شاعر الهام می‌کند.»
اشعار ارتجالی کوتاه هستند. زیرا قصیده‌های طولانی تمرکز و مطالعه و حضور ذهن و شناخت و تسلط کافی بر واژگان لازم دارند و شاعر باید در اوقات فراغت سخنرانی گوش دهد، شعر بخواند و کتاب‌های مختلف مطالعه کند و این می‌تواند در ارتجالی سرودن به او کمک کند.

    شاعران مذهبی و مداحان باید مطالعه کنند
اما ام احمد پیش از آنکه یک شاعر یا مداح باشد، یک مادر است و بخشی از روز را با رتق و فتق امور خانه می‌گذراند. با همه اینها گاه در حین انجام امور خانه نیز شعری به ذهنش می‌رسد. او در این گونه مواقع معمولا آن بخش را یادداشت می‌کند و پس از پایان کارهایش، آن مقطع را تکمیل و تصحیح می‌کند. این شاعر مطالعه را مهم‌ترین بخش زندگی حرفه‌ای هر فردی می‌داند و معتقد است تنها با مطالعه است که می‌توان اطلاعات صحیح و دقیق را به دست آورد و آنها را در قالب یک شعر یا قصیده به مخاطب عرضه کرد. به اعتقاد ملایه ام احمد، «شاعر مذهبی اگر مطالعه کافی نکند، ممکن است برخی از وقایع تاریخی را خواسته یا ناخواسته تحریف کند یا تغییر دهد و این چیزی است که نه مخاطب، آن را خواهد بخشید و نه خدا.»

    درد مشترک اهالی قلم
با همه حرف‌هایی که گفته شد، ام احمد هم به درد مشترک همه اهالی قلم و هنر گرفتار است و هیچ نهادی از او حمایت نمی‌کند. او هر چند وقت یک ‌بار اشعاری که سروده را در اختیار «مکتب‌الغدیر» می‌گذارد و آنها نیز پس از انتشار، چند جلد از آن کتاب را به او می‌دهند و این همه آن چیزی است که نصیب این شاعر حسینی می‌شود. هرچند خودش می‌گوید که با کس دیگری معامله کرده است.

یا حسین!
شهر عاشور یا شیعه لفانه
علی مصابک یا ابو الائمه عزانه
یا شیعه المنابر جهزوها
وبیارق سود لمصابه ارفعوها
ودمعات الوفا بعبره ارخصوها
للمظلوم واحبابه واعوانه
یومک ظل اثر ما بین الایام
الک ننصب مأتم کل سنه و عام
دمک روج العالم والاسلام
لحد یوم والوعد نوح و بچانه
یا ابوالسجاد یومک هز الارکان
وحید بکربلا وجیوش عدوان
حییت الدین یا حجة الرحمان
وبچیت الارض کلها و سمانه

ای شیعیان، منبرهای عزا را آماده کنید
و پرچم‌های سیاه عزا را برافرازید
اشک‌های ارادت را روی گونه‌ها سرازیر کنید
برای آن مظلوم و اهل‎بیت(ع) و یارانش
ای حسین(ع)! یادبود تو تا ابد جاودانه ماند
و هر سال و گاه برای تو به عزا می‌نشینیم
خون تو اسلام را در دنیا گستراند
تا روز قیامت برای تو گریه و ناله خواهیم کرد
یا حسین(ع)! روز شهادت تو، جهان را به لرزه در آورد
آنگاه که در دشت کربلا، تنها میان لشکر دشمنان بودی
تو ای حجت خدا روی زمین، دین خدا را زنده کردی
ولی همه زمین و آسمان برای تو گریستند

مريم فرطوسي
خبر خبرنگارهمشهرى

اشتراک این خبر در :